degenerated

جمله های نمونه

1. their discussion degenerated into a free-for-all
بحث آنها به کتک کاری کشید.

تخصصی

[زمین شناسی] تباهی ،فساد، تخریب
[ریاضیات] تبهگن، منحط، زوال یافته، غیر اصیل، تبهگون

انگلیسی به انگلیسی

• deteriorated, decayed, withered

پیشنهاد کاربران

degenerated ( پزشکی )
واژه مصوب: تباه
تعریف: ویژگی آنچه دچار تباهی شده باشد
past tense: degenerated
past participle: degenerated
Decline or deteriorates physically, mentally, or morally
"the quality of life had degenerated"
زوال یافته

بپرس