degenerate

/dɪˈdʒenərət//dɪˈdʒenəreɪt/

معنی: منحط، رو به انحطاط گذاردن، فاسد شدن
معانی دیگر: (از حالت پیشین بدتر شدن) تنزل کردن، منحط شدن، روبه تباهی نهادن، تبهگن شدن، انحطاط، تبهگنی، تنزل، فرودروی، آدم فاسد، (زیست شناسی) انحطاط یافتن، دژسان شدن، (اخلاقی) روبه فساد، گمراه، ناباب، دژخو

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: degenerates, degenerating, degenerated
(1) تعریف: to decline from an original or former condition; change for the worse in nature or quality; deteriorate.
متضاد: ameliorate, improve
مشابه: decay, decline, rot, ruin

- The downtown shopping area had degenerated to such a state that only a few stores remained open.
[ترجمه مهدی] مرکز خرید مرکز شهر به چنان روزی افتاده بود که تنها چند مغازه باز مانده بودند.
|
[ترجمه گوگل] منطقه خرید مرکز شهر به حدی انحطاط یافته بود که فقط چند فروشگاه باز مانده بودند
[ترجمه ترگمان] مرکز خرید و فروش مرکز شهر به این ایالت تبدیل شده بود که تنها چند فروشگاه باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to decline markedly in mental or moral character.
متضاد: regenerate
مشابه: rot
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having become worse in nature, character, or quality.
مشابه: rotten

(2) تعریف: having declined markedly in mental or moral character.
مشابه: rotten

(3) تعریف: characterized by or related to low moral standards or immoral behavior.
متضاد: upright, upstanding
مشابه: base, corrupt, immoral, impure
اسم ( noun )
مشتقات: degenerately (adv.), degenerateness (n.)
• : تعریف: a degenerate person, esp. one who exhibits amoral or sexually deviant behavior.

جمله های نمونه

1. degenerate art
هنر منحط

2. a degenerate society
جامعه ی روبه انحطاط

3. this degenerate seduced my sister!
این نابکار خواهر مرا از راه بدر کرد!

4. tissues that degenerate quickly
بافت هایی که به سرعت فاسد می شوند

5. Will too much freedom make them degenerate?
[ترجمه گوگل]آیا آزادی بیش از حد باعث انحطاط آنها می شود؟
[ترجمه ترگمان]آزادی زیادی باعث میشه فاسد بشن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was widespread dissatisfaction too for the degenerate lifestyle into which many of the clergy had fallen.
[ترجمه گوگل]همچنین نارضایتی گسترده ای از سبک زندگی منحط که بسیاری از روحانیون در آن گرفتار شده بودند وجود داشت
[ترجمه ترگمان]نارضایتی گسترده ای هم برای سبک زندگی منحط موجود بود که بسیاری از روحانیان سقوط کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A degenerate culture of the gun is seen to embrace all the lost young men in the bush, whatever their allegiances.
[ترجمه گوگل]فرهنگ انحطاط اسلحه دیده می شود که همه مردان جوان گمشده در بوته را در بر می گیرد، هر چه وفاداری آنها باشد
[ترجمه ترگمان]یک فرهنگ فاسد از اسلحه دیده می شود که تمام افراد گم شده را در بوته، هر اتفاقی که افتاده باشد، در آغوش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was labelled a degenerate youth by his teachers, and left the town before he was
[ترجمه گوگل]او توسط معلمانش به عنوان یک جوان منحط شناخته شد و قبل از آن شهر را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]او یک جوان منحط را به وسیله استادان خود برچسب زده بود و شهر را پیش از آن ترک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nationalism also produced degenerate offshoots and analogies in various forms of racialism.
[ترجمه گوگل]ناسیونالیسم همچنین انشعابات و تشابهات منحط را در اشکال مختلف نژادپرستی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]ناسیونالیسم همچنین offshoots و قیاس های degenerate به شکل های مختلف of تولید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Caligula was degenerate but, by all accounts, did not deign to hide the fact.
[ترجمه گوگل]کالیگولا منحط بود، اما به هر حال حاضر نبود این واقعیت را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]کالیگولا به کلی فاسد شده بود، اما با تمام حساب خود حاضر نبود این حقیقت را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It seemed the forum might degenerate into an exchange of accusations.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که انجمن ممکن است به تبادل اتهامات تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]چنین به نظر می رسید که این گردهمایی ممکن است به مبادله اتهاماتی تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This degenerate seduced my daughter!
[ترجمه گوگل]این منحط دخترم را اغوا کرد!
[ترجمه ترگمان]! این فاسد دختر منو فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To leave a habitat to degenerate and perhaps be destroyed is to injure all its animals, including of course the species concerned.
[ترجمه گوگل]رها کردن یک زیستگاه برای انحطاط و شاید از بین رفتن، صدمه زدن به همه حیوانات آن، از جمله گونه های مربوطه است
[ترجمه ترگمان]برای ترک سکونت گاه خود یک سکونت گاه را ترک کنید و شاید نابود شوید، این است که تمام حیوانات خود را، از جمله حیوانات مورد نظر، آسیب برسانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't allow your comments to degenerate into a personal attack on the employee.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید نظرات شما به یک حمله شخصی به کارمند تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]به نظرات خود اجازه ندهید که به یک حمله شخصی به کارمندان تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The distant fading signals a run-down age of degenerate belief.
[ترجمه گوگل]محو شدن از راه دور نشان دهنده یک سن رو به پایین از باورهای منحط است
[ترجمه ترگمان]این در حالی است که نشانه های کم رنگ شدن تدریجی یک باور فاسد را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحط (صفت)
degenerate, effete, decadent

رو به انحطاط گذاردن (فعل)
degenerate

فاسد شدن (فعل)
decay, rot, spoil, canker, deteriorate, be depraved, degenerate, putrefy, disintegrate, gangrene

تخصصی

[شیمی] هم ارزی، چند حالتی، هم تراز، منحط
[عمران و معماری] تبهگن
[برق و الکترونیک] فاسد کردن، تجزیه کردن، تبهگن
[صنعت] تبهگن، درجازن، منحط، دژنره
[ریاضیات] تباهیده
[پلیمر] هم تراز

انگلیسی به انگلیسی

• mental retard; sexual pervert, one who has does not follow the accepted moral standards
become worse, deteriorate; lose quality; deteriorate into a state of low moral values; cause deterioration
pertaining to degeneration or deterioration; depraved, wicked
to degenerate means to become worse in quality, behaviour, appearance, or intelligence.
if someone is degenerate, they show very low standards of morality.
a degenerate is someone who shows very low standards of morality.

پیشنهاد کاربران

هم ارزی، چند حالتی، هم تراز، تباه، روبه انحطاط گذاردن، فاسد شدن، منحط، معماری: تبهگن، شیمی: منحط، روانشناسی: منحط، افول کردن، ناتوان شدن
افول کردن ، ناتوان شدن
depraved, corrupt, debauched, decadent, dissolute, immoral, low, perverted
هم ارزی، چند حالتی، هم تراز، تباه، روبه انحطاط گذاردن، فاسد شدن، منحط، معماری: تبهگن، شیمی: منحط، روانشناسی: منحط
آدم درب و داغون
به درد نخور،
آدم ناجور
پسماند
رو به افول
بی ارزش
سوخته شده
تفاله
Degenerate: در زیست شناسی یا شیمی مفموم چند حالتی میدهد
به عنوان اسم یعنی آدم فاسد و فاقد ارزش های اخلاقی
having low standards of behaviour
صفت/ داشتن استانداردهای پایین رفتار
bad or worse in quality or character, or ( of a person ) morally bad
صفت/ بد یا بدتر از نظر کیفیت یا شخصیت، یا ( یک شخص ) از نظر اخلاقی بد
...
[مشاهده متن کامل]

His behavior became more and more degenerate as he sank deeper into addiction
The city's once beautiful public parks had become overgrown, neglected, and degenerate
The film received criticism for its degenerate portrayal of violence and sexuality
His degenerate gambling habit led him into serious debt and financial trouble
The degenerate state of the old building made it unsafe for occupancy

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/degenerate
نوفه ای برای عملکرد انسان یا هم ارزی
کم شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : degenerate
اسم ( noun ) : degeneration / degenerate
صفت ( adjective ) : degenerative / degenerate
قید ( adverb ) : _
الکترونیک
تبهگن
Degenerate : فاسد - بی اخلاق - منحط - منحرف و گمراه
Generous : بخشنده - باگذشت - سخاوتمند - دست و دل باز
مفسد
کسی که فاسد شده
تَبَهگِنیدَن.
تبهگنِش کردن.
تبهگنی کردن.
تبهگن کردن.
وا ( de ) گِنیدَن ( generate )
واگنیدَن.
واگِنِش کردن.
واگنی کردن.
واگن کردن.
روبه تباهی رفتن
تنزل پیدا کردن
پَسرفت کردن
انحطاط پیدا کردن به سوی

بدتر شدن - تبدیل شدن
تنزل یافتن
فاسد شدن
تباهیده ( در ریاضیات )
گمراه و کافر
واگِن ( شدن ) ، واگنی
تبهگن ( تخصصی فیریک )
تحلیل رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس