Defy the odds – meaning: achieve something that is or seems to be highly improbable. ( NEW OXFORD AMERICAN DICTIONARY ) دستیابی به چیزی که یا بسیار غیرممکن است یا غیر ممکن به نظر می رسد؛ شاخ غول را شکستن؛ کمر غول را خم کردن؛ خود را به آب و آتش زدن؛ غیر ممکن را ممکن ساختن. ... [مشاهده متن کامل]
Example 1: 👇 She defied the odds to make it all the way to the quarter finals. او برای رسیدن به مرحله ی یک چهارم نهایی خودش را به هر آب و آتشی زد ( شاخ غول را شکست ) . Example 2: 👇 The baby defied the odds and survived after being born premature. نوزاد با اینکه نارس به دنیا آمد اما برای زنده ماندن غیر ممکن را ممکن کرد.