defy somebody to do something

پیشنهاد کاربران

عمرا بتونی . . .
غیر ممکن دانستن، بعید دانستن
به کسی بگویید کاری انجام دهد که فکر می کنید غیرممکن است ( به معنای به چالش کشیدن کسی )
1 - I defy you to prove your accusations.
من تو را به چالش می کشم تا اتهامات خود را اثبات کنی.
2 - I defy you to tell where I've painted over the scratch on my car.
...
[مشاهده متن کامل]

من شما را به چالش می کشم تا بگویید کجا رنگ روی خراش ماشینم زده ام.

بپرس