deftness


معنی: مهارت، عیاری، حیله
معانی دیگر: زبردستی، کاردانی

جمله های نمونه

1. Fiennes' eloquence and deftness serve him well here.
[ترجمه گوگل]فصاحت و مهارت فاینس در اینجا به خوبی به او خدمت می کند
[ترجمه ترگمان]eloquence و deftness در اینجا به او خدمت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Another element of the mystery is the deftness gap.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از عناصر رمز و راز شکاف مهارت است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از اجزای این معما، فاصله کانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All your skill and deftness are necessary for you in this intergalactic war.
[ترجمه گوگل]تمام مهارت و مهارت شما در این جنگ بین کهکشانی برای شما ضروری است
[ترجمه ترگمان]همه مهارت و deftness برای شما در این جنگ بین کهکشانی لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The deftness of his fingering captivates her.
[ترجمه گوگل]مهارت انگشتانش او را مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان]به بیت با انگشتانش بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What most people call intelligence is merely deftness in some technical activity, or cunning in business or political chicanery.
[ترجمه گوگل]چیزی که بیشتر مردم آن را هوشمندی می‌نامند، صرفاً مهارت در برخی فعالیت‌های فنی، یا حیله گری در تجارت یا شیطنت سیاسی است
[ترجمه ترگمان]چیزی که بیشتر مردم آن را هوش می نامند صرفا deftness در برخی فعالیت های فنی، یا حیله گری در تجارت و یا chicanery سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What further amazes Verner, a macro-economist, is the deftness with which the indigenous people navigate the modern world while retaining fidelity to their traditions and customs.
[ترجمه گوگل]چیزی که ورنر، یک اقتصاددان کلان را شگفت زده می کند، مهارتی است که مردم بومی با آن در دنیای مدرن حرکت می کنند و در عین حال به سنت ها و آداب و رسوم خود وفادار هستند
[ترجمه ترگمان]آنچه بیش از پیش تعجب می کند، یک اقتصاددان بزرگ است که با آن مردم بومی دنیای مدرن را هدایت می کنند در حالی که وفاداری به سنن و آداب و رسوم خود را حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm greatly impressed by your deftness in handling the situation.
[ترجمه گوگل]من به شدت تحت تأثیر مهارت شما در مدیریت شرایط هستم
[ترجمه ترگمان]تحت تاثیر موقعیت شما قرار گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are positive correlations among comprehension, deftness, adaptive flexibility and competence.
[ترجمه گوگل]بین درک، مهارت، انعطاف پذیری و شایستگی همبستگی مثبت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همبستگی مثبت بین درک، انعطاف پذیری، انعطاف پذیری انطباقی و شایستگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Handling delicate instruments requires deftness.
[ترجمه گوگل]دست زدن به ابزارهای ظریف نیاز به مهارت دارد
[ترجمه ترگمان]برداشتن ابزار ظریف مستلزم deftness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. H- delicate instruments requires deftness.
[ترجمه گوگل]ح- ابزار ظریف نیاز به مهارت دارد
[ترجمه ترگمان]تجهیزات ظریف \"H-\" به \"deftness\" نیاز داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Think of the other goals you see him score, the ones that are born of a deftness of touch.
[ترجمه گوگل]به گل‌های دیگری که می‌بینید او به ثمر می‌رساند، فکر کنید، گل‌هایی که زاییده مهارت لمس هستند
[ترجمه ترگمان]به اهداف دیگری که او را می بینید، فکر کنید، آن هایی که از یک deftness لمس به دنیا آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He knows that one card trick is much like another, a descant of deftness that can t be stretched.
[ترجمه گوگل]او می‌داند که یک حقه کارت بسیار شبیه به دیگری است، مهارتی که نمی‌توان آن را گسترش داد
[ترجمه ترگمان]او می داند که یک حقه کارت خیلی شبیه یکی دیگر است، زمزمه deftness که نمی تواند کش و قوسی به آن بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dressed in impeccably cut suits and wheeling his carry-on bag with the deftness of a seasoned pro, he glides through airports and chain hotels as if he owned them, as in a sense he does.
[ترجمه گوگل]او با پوشیدن کت و شلوارهای بی عیب و نقص و چرخاندن کیف دستی‌اش با مهارت یک حرفه‌ای باتجربه، در فرودگاه‌ها و هتل‌های زنجیره‌ای می‌چرخد که انگار مالک آن‌ها است، به تعبیری که انجام می‌دهد
[ترجمه ترگمان]او کت و شلوار بی عیب و نقص خود را به تن کرده و کیف حمل و نقل خود را با the یک هوادار باتجربه می چرخاند، از میان فرودگاه ها و هتل های زنجیره ای عبور می کند، گویی که آن ها را در اختیار دارد، گویی که او این کار را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to a radio interview with "Voice of America" host Willis Conover, however, Tatum was never fully satisfied with his amazing deftness.
[ترجمه گوگل]با این حال، طبق مصاحبه رادیویی با ویلیس کانور، مجری «صدای آمریکا»، تیتوم هرگز از مهارت شگفت انگیز خود راضی نبود
[ترجمه ترگمان]با این حال، با توجه به مصاحبه رادیویی با \"صدای آمریکا\" ویلیس conover، \"Tatum Tatum\" هرگز به طور کامل از deftness شگفت انگیز خود راضی نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهارت (اسم)
skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

عیاری (اسم)
agility, cunning, craftiness, wiliness, deceitfulness, deftness, artfulness, dodge, imposture

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

انگلیسی به انگلیسی

• adeptness, skillfulness, proficiency, dexterousness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : deftness
✅️ صفت ( adjective ) : deft
✅️ قید ( adverb ) : deftly

بپرس