صفت ( adjective )
مشتقات: deftly (adv.), deftness (n.)
مشتقات: deftly (adv.), deftness (n.)
• : تعریف: capable, quick, and clever in action; skillful; dexterous.
• مترادف: adroit, dextrous, skillful
• متضاد: awkward, unhandy
• مشابه: adept, agile, clever, dexterous, handy, nimble, proficient, spry
• مترادف: adroit, dextrous, skillful
• متضاد: awkward, unhandy
• مشابه: adept, agile, clever, dexterous, handy, nimble, proficient, spry
- It requires deft fingers to operate the device with speed and accuracy.
[ترجمه گوگل] برای کار با دستگاه با سرعت و دقت به انگشتان ماهرانه نیاز دارد
[ترجمه ترگمان] آن به انگشتان deft نیاز دارد تا با سرعت و دقت دستگاه را راه اندازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن به انگشتان deft نیاز دارد تا با سرعت و دقت دستگاه را راه اندازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Only a deft seamstress could do this kind of stitching.
[ترجمه گوگل] فقط یک خیاط ماهر می تواند این نوع دوخت را انجام دهد
[ترجمه ترگمان] فقط یه خیاط ماهر میتونه این کار رو بخیه بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط یه خیاط ماهر میتونه این کار رو بخیه بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید