• (1)تعریف: to end a woman's virginity by sexual intercourse. • مشابه: defile
• (2)تعریف: to ravish, violate, or despoil. • مشابه: defile, ravish
• (3)تعریف: to remove the flowers from, often violently.
جمله های نمونه
1. Nora was deflowered by a man who worked in a soda-water factory.
[ترجمه پریا] نورا توسط یک مردی که در یک کارخانه تولید آب گازدار کار می کرد، بکارت خود را از دست داد.
|
[ترجمه گوگل]نورا توسط مردی که در یک کارخانه تولید آب سودا کار می کرد گل زدایی شد [ترجمه ترگمان]نورا \"توسط مردی قرار گرفته بود که توی یه کارخونه آب گازدار کار می کرد\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The monkey had deflowered an entire section of the garden.
[ترجمه گوگل]میمون کل قسمت باغ را گل زدایی کرده بود [ترجمه ترگمان]میمونی در یک قسمت از باغ قرار گذاشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He tenderly can deflower a virgin, endlessly pursue a stunning model and still have time for a few other dalliances.
[ترجمه گوگل]او با مهربانی میتواند یک باکره را از بین ببرد، بیپایان یک مدل خیرهکننده را دنبال کند و هنوز هم برای چند بازی دیگر وقت داشته باشد [ترجمه ترگمان]او با ملایمت می تواند یک باکره را به طور ابدی دنبال کند، یک مدل خیره کننده را دنبال کند و هنوز هم برای چند dalliances دیگر وقت داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I am still a virgin and I plan on remaining one until I am married yet every man that seems interested in me, once they find out that I am a virgin they seem more anxious to "deflower" me.
[ترجمه پریا] من هنوز یک دوشیزه هستم و قصد دارم که تا زمانی که ازدواج نکرده باشم نیز، باکره بمانم. اما هر مردی که گویی به من علاقه مند است، به محض اینکه متوجه می شود که من دوشیزه ام، بیشتر مشتاق به دوشیزه بری من می شود.
|
[ترجمه گوگل]من هنوز یک باکره هستم و قصد دارم تا زمانی که ازدواج نکرده باشم، باقی بمانم، اما هر مردی که به نظر می رسد به من علاقه مند است، به محض اینکه آنها متوجه می شوند که من باکره هستم، بیشتر مشتاق به "گل زدایی" از من می شوند [ترجمه ترگمان]من هنوز یک باکره هستم و یک نقشه می کشم تا وقتی ازدواج کنم، هر مردی که به نظر من علاقه مند باشد، وقتی بفهمند که من یک باکره هستم، به نظر می آید که من یک باکره هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. CJG: Right, that's just what things are like in China. I think that Ye Shuai's choice of topic was an excellent one – "Deflower and Discard".
[ترجمه گوگل]CJG: درست است، اوضاع در چین دقیقاً همین است من فکر می کنم که انتخاب یک موضوع توسط Ye Shuai یک موضوع عالی بود - "گل زدایی و دور انداختن" [ترجمه ترگمان]CJG: بسیار خوب، این دقیقا همان چیزی است که در چین وجود دارد من فکر می کنم که انتخاب شما درباره موضوع یک \"Deflower و دور انداختن\" عالی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In one scene three groupies make it their mission to deflower you.
[ترجمه گوگل]در یک صحنه، سه گروه، ماموریت خود را برای از بین بردن شما انجام می دهند [ترجمه ترگمان]در یک صحنه، سه نفر جمعیت این ماموریت رو انجام می دن تا تو رو گول بزنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• deprive a woman of her virginity, ravage; remove blossoms when a woman is deflowered, she has sexual intercourse with a man for the first time; a literary word.
پیشنهاد کاربران
literary to have sex with a woman who has never had sex before ادبی داشتن رابطه جنسی با دختری که قبلاً رابطه جنسی ( دختر باکره ) نداشته است. The prince was determined to deflower the young maiden, but she managed to escape his grasp. ... [مشاهده متن کامل]
The movie’s plot revolves around a group of teenagers who make a bet to deflower the new girl in school. The young woman was devastated when she realized that her boyfriend had deflowered her best friend. The gardener was careful not to deflower the rose bushes while pruning them. The artist’s work was so controversial that it threatened to deflower the sanctity of the art world.
to deflower someone: دوشیزه بری یک نفر دوشیزه بری: از بین بردن دوشیزگی یک نفر امیدوارم اصطلاح بهتری و زیباتری از بنیان زبان پارسی در کنار یکدیگر برای این واژه انگلیسی بسازیم. در یک فیلم دیدم که دختری به همسر آینده اش می گفت:� Don't you want to be together. . . with me? And even deflower me. You know that I care about you more than anything; Cause you are my hero! You're Just mine! � ... [مشاهده متن کامل]
چون که پسره ایده های کمی عجیبی در ذهن داشت و در اثر اوضاع و اهالی روستای سامورایی باستانی ناراحت و اندوهگین شده بود، و درباره او بدی می گفتند و اظهار نظر می کردند که دختره با اون بدبخت میشه. از این رو پسره می خواست از اونجا بره ولی دختره فهمید و جلوش رو گرفت.
pluck a rose, to deflower
1. باکرگی دختری را گرفتن / پرده دختری را زدن 2. گل چیدن/ گل کندن