deflexion

/dɪˈflekʃən//dɪˈflekʃən/

معنی: انحراف، انحناء، پیچش، خم سازی
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: deflection

جمله های نمونه

1. In the rupture process of the composite, crack deflexion, crystal evulsion, and rupture through crystal could be observed.
[ترجمه گوگل]در فرآیند پارگی کامپوزیت، انحراف ترک، برآمدگی کریستال و پارگی از طریق کریستال قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]در فرآیند گسیختگی کامپوزیت، deflexion ترک، evulsion بلور، و گسیختگی در بلور می تواند مشاهده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Because of, group of salty in relief deflexion is line deflexion formerly factory.
[ترجمه گوگل]به دلیل اینکه گروه نمکی در انحراف امدادی خمیدگی خطی سابقاً کارخانه ای است
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، گروه شوری در deflexion relief یک کارخانه سابقا deflexion بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The program of controlling the deflexion distance of ink is researched.
[ترجمه گوگل]برنامه کنترل فاصله خمش جوهر مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]برنامه کنترل فاصله deflexion مرکب مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fine grains, crack deflexion and grain bridging are main toughening mechanisms of silicon carbide ceramic.
[ترجمه گوگل]دانه های ریز، انحراف ترک و پل زدن دانه ها مکانیسم های سخت کننده اصلی سرامیک کاربید سیلیکون هستند
[ترجمه ترگمان]دانه های ریز، deflexion ترک و پل زدن غلات، روش های سخت سختی در سرامیک سیلیکون کاربید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The maximal deflexion and drive force of PLZT bimorph driver under ultraviolet illumination were attained from material dynamics analysis.
[ترجمه گوگل]حداکثر انحراف و نیروی محرک درایور دو شکل PLZT تحت نور ماوراء بنفش از تجزیه و تحلیل دینامیک مواد به دست آمد
[ترجمه ترگمان]The maximal و نیروی محرکه محرک PLZT bimorph تحت روشنایی فرابنفش از آنالیز دینامیک های مواد حاصل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result shows that the law of acoustic - optic deflexion and modulation basically tallies with the experiment.
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که قانون انحراف و مدولاسیون صوتی - نوری اساساً با آزمایش مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که قانون of صوتی - بینایی و مدولاسیون به طور ساده با آزمایش همخوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So liquid crystal grating is used in extensive field such as diffraction optics, photoelectric switch, deflexion controlling of light beam.
[ترجمه گوگل]بنابراین توری کریستال مایع در زمینه های گسترده مانند اپتیک پراش، سوئیچ فوتوالکتریک، کنترل خمشی پرتو نور استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین از شبکه بلور مایع در میدان وسیعی از قبیل optics پراش، سوئیچ فتوالکترونیک، کنترل نور پرتو نور استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This article expatiates the lead-foot-line reciprocation method and its usages from the two sides of cathode lead-foot joint reciprocation and deflexion loop down-lead reciprocation.
[ترجمه گوگل]این مقاله روش رفت و برگشتی خط سرب-پای-خط و کاربردهای آن را از دو طرف رفت و برگشت مفصل سرب-پای کاتد و رفت و برگشت حلقه خمشی به پایین-سرب توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد روش متقابل پیشروی - پای - محور و کاربرد آن از دو طرف اتصال به سمت کاتد - پایین - پایین و حلقه deflexion - پیشروی - پیشروی - عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The anisotropy associated with the earth's rotation results in a slight deflexion of the ray paths.
[ترجمه گوگل]ناهمسانگردی مرتبط با چرخش زمین منجر به انحراف جزئی مسیرهای پرتو می شود
[ترجمه ترگمان]ناهمسانگردی که با چرخش زمین در ارتباط است، منجر به تغییر جزئی مسیرهای شعاع می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

انحناء (اسم)
deflection, wind, flexure, curvature, flexion, tortuosity, inflection, inflexion, deflexion, flection, incurvation

پیچش (اسم)
deflection, wrest, curvature, torsion, deflexion, intorsion

خم سازی (اسم)
deflection, flexion, inflection, inflexion, deflexion, flection

انگلیسی به انگلیسی

• turning aside; property of being bent or deflected; specified amount of deviation; deviation of an indicator of a measuring device from its starting position

پیشنهاد کاربران

بپرس