deficient

/dəˈfɪʃənt//dɪˈfɪʃnt/

معنی: دارای کمبود، ناکارا
معانی دیگر: ناقص، معیوب، ناکامل، کمبوددار، کاستین، انسان (یاچیز) کمبوددار، عیب دار، (مقدار و چگونگی) ناکافی، نابسنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: deficiently (adv.)
(1) تعریف: lacking some essential part, element, substance, or characteristic.
مترادف: lacking, wanting
متضاد: adequate, complete, sufficient
مشابه: defective, inadequate, insufficient, poor, short

- Their diet is deficient in vitamin C.
[ترجمه گوگل] رژیم غذایی آنها کمبود ویتامین C دارد
[ترجمه ترگمان] رژیم غذایی آن ها دچار کمبود ویتامین سی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She finds her daughter-in-law deficient in good manners.
[ترجمه گوگل] او متوجه می شود که عروسش از لحاظ اخلاقی ناقص است
[ترجمه ترگمان] او در رفتار خوب دختر خود را دچار ضعف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The struggling nation is rich in natural resources but deficient in infrastructure.
[ترجمه گوگل] کشور در حال مبارزه از نظر منابع طبیعی غنی است، اما از نظر زیرساخت ها کمبود دارد
[ترجمه ترگمان] کشور درگیر در منابع طبیعی غنی است، اما فاقد زیرساخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With respect to piano skill, I'm sadly deficient.
[ترجمه گوگل] با توجه به مهارت پیانو، متاسفانه من کمبود دارم
[ترجمه ترگمان] ، با احترام به مهارت های پیانو من خیلی ناراحت ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: inadequate in amount or extent.
مترادف: inadequate, insufficient, short, wanting
متضاد: adequate, excessive, superfluous
مشابه: defective, feeble, ill, incomplete, poor, scarce, sketchy, skimpy, substandard, unsatisfactory

- His knowledge of mathematics is deficient, so he's having difficulty with his physics course.
[ترجمه گوگل] دانش او در ریاضیات ناقص است، بنابراین در درس فیزیک خود با مشکل مواجه است
[ترجمه ترگمان] دانش او از ریاضیات ناقص است، به همین دلیل او به سختی در زمینه فیزیک خود دچار مشکل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the patient is deficient in vitamin c
بیمار کمبود ویتامین ث دارد.

2. postal services are becoming increasingly deficient
خدمات پستی دارند بیش از پیش کاستین (عیب دار) می شوند.

3. Women who are dieting can become iron deficient.
[ترجمه گوگل]زنانی که رژیم می گیرند ممکن است دچار کمبود آهن شوند
[ترجمه ترگمان]زنانی که رژیم غذایی دارند می توانند دچار فقر آهن شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A diet deficient in vitamin D may cause the disease rickets.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی با کمبود ویتامین D ممکن است باعث بیماری راشیتیسم شود
[ترجمه ترگمان]یک رژیم غذایی که در ویتامین D دچار کمبود می شود ممکن است باعث ایجاد بیماری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our prisons are our most deficient social service.
[ترجمه گوگل]زندان های ما ناقص ترین خدمات اجتماعی ما هستند
[ترجمه ترگمان]زندان های ما most خدمات اجتماعی ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Deaf people are sometimes treated as being mentally deficient.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات با افراد ناشنوا به عنوان افراد دارای نقص روانی رفتار می شود
[ترجمه ترگمان]افراد ناشنوا گاهی اوقات دچار کمبود ذهنی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The milk is deficient in fat.
[ترجمه گوگل]شیر کمبود چربی دارد
[ترجمه ترگمان]شیر در چربی کمبود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our knowledge of the matter is deficient.
[ترجمه گوگل]دانش ما از این موضوع کم است
[ترجمه ترگمان]آگاهی ما از موضوع نقص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How would they react to a deficient health care system?
[ترجمه گوگل]آنها به سیستم مراقبت بهداشتی ناقص چه واکنشی نشان خواهند داد؟
[ترجمه ترگمان]واکنش آن ها به سیستم مراقبت بهداشتی ناکارآمد چگونه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tax deficient California's treatment of multinational firms threatens to provoke a global tax war.
[ترجمه گوگل]رفتار کالیفرنیا با شرکت های چندملیتی با کمبود مالیات، تهدیدی برای برانگیختن جنگ مالیاتی جهانی است
[ترجمه ترگمان]اصلاح مالیات در کالیفرنیا برای شرکت های چند ملیتی تهدیدی برای ایجاد یک جنگ جهانی مالیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gospel preaching will be seriously deficient if this dimension is omitted.
[ترجمه گوگل]اگر این بعد حذف شود، موعظه انجیل به طور جدی ناقص خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر این بعد حذف شود، موعظه انجیل به طور جدی ایراد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were seriously deficient for people who moved jobs and, often, inadequate for widows.
[ترجمه گوگل]آنها به طور جدی برای افرادی که شغل خود را جابجا می کردند کمبود داشتند و اغلب برای زنان بیوه ناکافی بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت برای افرادی که شغل را جابه جا می کردند و اغلب برای بیوگان ضعیف بودند، دچار کمبود جدی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Large units do not seem to be deficient in democratic qualities and may even be more democratic in some respects;
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد واحدهای بزرگ از نظر ویژگی های دموکراتیک کمبود داشته باشند و حتی ممکن است در برخی موارد دموکراتیک تر باشند
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد واحدهای بزرگ در ویژگی های دموکراتیک کمبود داشته باشند و ممکن است از برخی جنبه ها بسیار دموکراتیک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Several hormones, particularly insulin, the hormone that is deficient in sugar diabetes, control these processes.
[ترجمه گوگل]چندین هورمون، به ویژه انسولین، هورمونی که در دیابت قندی کمبود دارد، این فرآیندها را کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان]هورمون های متعددی به ویژه انسولین، هورمونی که در دیابت قند کم هستند، این فرایندها را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای کمبود (صفت)
defective, deficient

ناکارا (صفت)
deficient

تخصصی

[ریاضیات] ناقص

انگلیسی به انگلیسی

• lacking, without; defective; absent
if someone or something is deficient in a particular thing, they do not have as much of it as they need.
something that is deficient is not good enough; a formal use.

پیشنهاد کاربران

deficient ( adj ) ( dɪˈfɪʃnt ) =not having enough of sth, especially sth that is essential, e. g. a diet that is deficient in vitamin A. deficiency ( n )
deficient
ناکافی ، ناقص ، فاقد ، کمبود
نارسا / ناقص / ناکافی / ناکارامد
نارسا
ناکافی
ناتوان

بپرس