deficiency

/dəˈfɪʃənsi//dɪˈfɪʃnsi/

معنی: عدم، عیب، نقص، قصور، کمبود، کسر، کاستی، نکته ضعف، ناکارایی، کمی
معانی دیگر: کمداشت، عیب و نقص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: deficiencies
(1) تعریف: the quality or condition of lacking something required; insufficiency or incompleteness.
متضاد: excess, strength
مشابه: crunch, defect, failure, fault, lack, need, poverty, scarcity, shortage, want

(2) تعریف: the amount lacking; shortfall.
متضاد: excess, surplus
مشابه: lack

جمله های نمونه

1. liquid deficiency
کمبود نقدینه

2. vitamin deficiency
کمبود ویتامین

3. to supply a deficiency
کمبودی را جبران کردن

4. the disorders caused by vitamin deficiency
اختلالات ناشی از کمبود ویتامین ها

5. Deficiency in vitamins/Vitamin deficiency can lead to illness.
[ترجمه گوگل]کمبود ویتامین/کمبود ویتامین می تواند منجر به بیماری شود
[ترجمه ترگمان]کاستی در ویتامین \/ ویتامین ویتامین می تواند منجر به بروز بیماری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some elderly people suffer from iron deficiency in their diet.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد مسن از کمبود آهن در رژیم غذایی خود رنج می برند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد مسن از کمبود آهن در رژیم غذایی خود رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pregnant women often suffer from iron deficiency.
[ترجمه گوگل]زنان باردار اغلب از کمبود آهن رنج می برند
[ترجمه ترگمان]زنان حامله اغلب از کمبود آهن رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Severe iron deficiency can cause developmental delay and growth retardation.
[ترجمه گوگل]کمبود شدید آهن می تواند باعث تاخیر رشد و کندی رشد شود
[ترجمه ترگمان]کمبود شدید آهن می تواند باعث تاخیر رشد و عقب ماندگی رشد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. AIDS is an acronym for "Acquired Immune Deficiency Syndrome".
[ترجمه مهتاب] ایدز مخفف سندرم نقص ایمنی اکتسابی است
|
[ترجمه گوگل]ایدز مخفف «سندرم نقص ایمنی اکتسابی» است
[ترجمه ترگمان]ایدز مخفف نام \"سندروم نقص نقص اکتسابی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Vitamin C deficiency can ultimately lead to scurvy.
[ترجمه گوگل]کمبود ویتامین C در نهایت می تواند منجر به اسکوربوت شود
[ترجمه ترگمان]کمبود ویتامین C در نهایت می تواند منجر به scurvy شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Vitamin deficiency in the diet can cause illness.
[ترجمه گوگل]کمبود ویتامین در رژیم غذایی می تواند باعث بیماری شود
[ترجمه ترگمان]ویتامین ویتامین در رژیم غذایی می تواند موجب بیماری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Other groups with possible relative deficiency would be those with malabsorption and acute or chronic infection.
[ترجمه گوگل]سایر گروه‌های با کمبود نسبی احتمالی، آنهایی هستند که دچار سوء جذب و عفونت حاد یا مزمن هستند
[ترجمه ترگمان]سایر گروه ها با کمبود نسبی ممکن، آن هایی هستند که مبتلا به عفونت حاد و حاد یا مزمن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Plants under stress from drought, disease or nutrient deficiency are the most likely to attract insect pests.
[ترجمه گوگل]گیاهان تحت تنش ناشی از خشکسالی، بیماری یا کمبود مواد مغذی بیشترین احتمال جذب آفات حشرات را دارند
[ترجمه ترگمان]گیاهان تحت استرس ناشی از خشکسالی، بیماری یا فقر مواد مغذی به احتمال زیاد، آفت های حشرات را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The enzyme deficiency varies from absence of detectable activity to a residual activity of up to 25% or more.
[ترجمه گوگل]کمبود آنزیم از فقدان فعالیت قابل تشخیص تا فعالیت باقی مانده تا 25 درصد یا بیشتر متغیر است
[ترجمه ترگمان]فقر آنزیم از عدم حضور فعالیت قابل تشخیص تا یک فعالیت باقیمانده تا ۲۵ % یا بیشتر فرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم (اسم)
loss, absence, lack, deficiency, shortage, naught, nullity, inexistence, want, inexistency, nihility, non-availability, nonentity

عیب (اسم)
defect, deformation, deficiency, weakness, blemish, wickedness, fault, taint, gall, sin, flaw, vice, imperfection

نقص (اسم)
defect, deficiency, weakness, blemish, mutilation, fault, handicap, imperfection, incompetence, incompetency

قصور (اسم)
defect, failure, default, delinquency, deficiency, debt, cunctation, negligence, shortcoming, laches, pretermission

کمبود (اسم)
defect, deficiency, shortage, shortcoming, dearth, deficit, leakage

کسر (اسم)
diminution, deduction, deficiency, detraction, under, fraction, deficit, leakage

کاستی (اسم)
defect, deficiency, fault, flaw, shortcoming, extenuation

نکته ضعف (اسم)
defect, deficiency, shortcoming

ناکارایی (اسم)
deficiency

کمی (اسم)
deficiency, exiguity, piece, peep, rarity, extenuation, paucity, insignificance, insufficiency, insignificancy, infrequency, insufficience, soupcon

تخصصی

[ریاضیات] ناکارایی، عدم کارایی، کمبود، نقص
[آمار] ناکارآیی

انگلیسی به انگلیسی

• lack, shortage; defect
a deficiency in something, especially something that your body needs, is a lack or shortage of it.
if someone or something has a deficiency, they have a weakness or imperfection in them.

پیشنهاد کاربران

Lack of something specially something that is needed
کمبود - نقص
۱. کمبود ۲. نقص. عیب. کاستی. نارسایی ۳. کسری
مثال
She has vitamin deficiency.
او کمبود ویتامین دارد.
ناکارآمدی
در بدن انسان، کمبود شدید هر چیز مفید
deficiency
فقر ( ویتامین )
insufficiency
کمبود ( ویتامین )
فقر مانند فقر آهن یا فقر ویتامین
کاهش
کمبود
کمبود
نقطه ضعف
نقص کمبود
ناهنجاری. در مباحث علوم پزشکی و آناتومی به معنی ناهنجاری است
علوم زیستی
مثال:کمبود ویتامین B12
vitamin B12 deficiency
هماتولوژی زیست شناسی
deficiency به معنای کمبود است مثل
Iron deficiency anemia به معنای کم خونی کمبود آهن نام گرفته است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس