deference یعنی احترام گذاشتن، تمکین یا تسلیم محترمانه به نظر یا خواست شخصی دیگر.
1. in deference to – به احترامِ / با رعایت احترام به
... [مشاهده متن کامل]
2. show deference – احترام گذاشتن
3. out of deference – از روی احترام
4. with deference – با احترام
5. deference toward someone – احترام به کسی
6. lack of deference – بی احترامی / نبود تمکین
7. treat with deference – با احترام رفتار کردن
8. observe deference – رعایت احترام
9. display deference – نشان دادن احترام
10. act in deference to – عمل کردن مطابق احترام به
به احترام خواسته های او، مراسم را تا هفته ی آینده به تعویق انداختند.
او همیشه با احترام آرام با بزرگ ترهایش صحبت می کند و هرگز حرفشان را قطع نمی کند.
از روی احترام به آداب فرهنگی، پیش از ورود به معبد، سر خود را پوشاند.
وکیل با چنان احترام آشکاری با قاضی برخورد کرد که هیئت منصفه تحت تأثیر قرار گرفت.
او پیشنهاد را رد کرد، نه از روی غرور، بلکه به احترام توصیه ی استادش.
هنگام صحبت با ژنرال، لحن او آشکارا فاقد احترام لازم بود.
آن ها مطابق خواسته های جامعه عمل کردند، حتی اگر با آن مخالف بودند.
احترام بیش از حدش به مقامات باعث می شد گاهی بیش از اندازه مطیع به نظر برسد.
کمیته با احترام به تعطیلات مذهبی، برنامه را تغییر داد.
با وجود اختلافاتشان، هنگام صحبت درباره ی رقیبش با احترام رفتار می کرد.
تمکین تخصص/ مهارت
احترام به تخصص/ مهارت
احترام به تخصص/ مهارت