deference

/ˈdefərəns//ˈdefərəns/

معنی: تمکین، تسلیم، احترام، تن دردهی
معانی دیگر: حرمت، ملاحظه، تسلیم بودن (به میل یا داوری دیگری)، سر فرود آوری، گردن نهی، احترام گذاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: respect for and submission to the desires, opinions, or judgments of another.
مترادف: respect
متضاد: disrespect
مشابه: compliance, duty, obeisance, submission

- The hotel provided slippers and a cotton robe, along with the usual basket of fruit, in deference to the visiting dignitary from Japan.
[ترجمه گوگل] هتل دمپایی و ردای نخی را به همراه سبد میوه معمولی به احترام مقام بازدیدکننده از ژاپن فراهم کرد
[ترجمه ترگمان] هتل دم پایی و یک ردای پنبه به همراه سبد پر از میوه به احترام مقام بازدیدکننده از ژاپن فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: respectful or polite regard.
مترادف: consideration, respect
متضاد: disrespect
مشابه: civility, courtesy, duty, esteem, homage, regard

- Employees should show a proper deference to the elderly.
[ترجمه گوگل] کارکنان باید احترام مناسبی نسبت به سالمندان نشان دهند
[ترجمه ترگمان] کارمندان باید احترام درست را به افراد مسن نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in deference to somebody
به خاطر حرمت کسی،به ملاحظه ی کسی

2. she treats her parents with deference
او نسبت به والدین خود با احترام رفتار می کند.

3. He treats her with such deference.
[ترجمه گوگل]با چنین احترامی با او رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]او با چنان احترامی با او رفتار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The actress was accorded all the deference of a visiting celebrity.
[ترجمه گوگل]این بازیگر تمام احترام یک سلبریتی بازدید کننده را داشت
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه با تمام احترام و احترام یک فرد مشهور رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The traditional menu was changed in deference to Western tastes.
[ترجمه گوگل]منوی سنتی با توجه به ذائقه غربی تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]منوی سنتی در احترام به ذائقه غربی ها تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The old sense of deference and restraint in royal reporting has vanished.
[ترجمه گوگل]حس قدیمی احترام و خویشتن داری در گزارش های سلطنتی از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]حس احترام و خودداری در گزارش سلطنتی از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In deference to our host I decided not to challenge his controversial remarks.
[ترجمه گوگل]به احترام میزبانمان تصمیم گرفتم سخنان جنجالی او را به چالش نکشم
[ترجمه ترگمان]من به احترام میزبان تصمیم گرفتم نکات جنجالی او را به چالش بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The women wore veils in deference to the customs of the country.
[ترجمه گوگل]زنان به احترام آداب و رسوم کشور چادر می پوشیدند
[ترجمه ترگمان]زنان veils را به احترام آداب و رسوم این کشور به پا داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why do you treat your boss with such deference?
[ترجمه گوگل]چرا با رئیس خود با این احترام رفتار می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا با چنین احترامی با رئیست حرف می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were married in church out of deference to their parents'wishes.
[ترجمه گوگل]آنها در کلیسا به دلیل احترام به خواسته های والدینشان ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در کلیسا با احترام به خواسته های پدر و مادرشان ازدواج می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He treated Dean with extreme deference.
[ترجمه گوگل]او با دین با احترام شدید رفتار کرد
[ترجمه ترگمان]او با احترام فراوان با دین رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Visiting officials were treated with great deference.
[ترجمه گوگل]با مقامات بازدید کننده با احترام زیادی برخورد شد
[ترجمه ترگمان]مقامات میهمان با احترام زیادی رفتار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It made her skin crawl, the deference.
[ترجمه گوگل]این باعث شد پوست او بخزد، احترام
[ترجمه ترگمان]این باعث شد که پوستش سینه خیز برود، به نشانه احترام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nevertheless, in deference to the arguments of counsel, I will add further comments of my own.
[ترجمه گوگل]با این وجود، با توجه به استدلال های وکیل، نظرات بیشتری از خودم اضافه خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، با توجه به استدلالات of، من نظرات دیگری نیز در مورد خودم اضافه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمکین (اسم)
obedience, amenability, deference, docility, calmness

تسلیم (اسم)
surrender, submission, resignation, livery, deference, prehension, quietism, capitulation, delivery, rendition, passover, rendering

احترام (اسم)
tribute, regard, deference, honor, greeting, respect, obeisance, curtsey, curtsy, reverence, respectability, revere

تن دردهی (اسم)
deference

انگلیسی به انگلیسی

• respect, reverence, esteem, honor
deference is a polite, respectful attitude that you show towards someone or something.

پیشنهاد کاربران

Deference means respectful submission or yielding to the judgment, opinion, or wishes of another.
deference یعنی احترام گذاشتن، تمکین یا تسلیم محترمانه به نظر یا خواست شخصی دیگر.
1. in deference to – به احترامِ / با رعایت احترام به
...
[مشاهده متن کامل]

2. show deference – احترام گذاشتن
3. out of deference – از روی احترام
4. with deference – با احترام
5. deference toward someone – احترام به کسی
6. lack of deference – بی احترامی / نبود تمکین
7. treat with deference – با احترام رفتار کردن
8. observe deference – رعایت احترام
9. display deference – نشان دادن احترام
10. act in deference to – عمل کردن مطابق احترام به
1. In deference to her wishes, they postponed the ceremony until next week.
به احترام خواسته های او، مراسم را تا هفته ی آینده به تعویق انداختند.
2. He always speaks to his elders with quiet deference and never interrupts.
او همیشه با احترام آرام با بزرگ ترهایش صحبت می کند و هرگز حرفشان را قطع نمی کند.
3. Out of deference to cultural norms, she covered her head before entering the temple.
از روی احترام به آداب فرهنگی، پیش از ورود به معبد، سر خود را پوشاند.
4. The lawyer treated the judge with such visible deference that it impressed the jury.
وکیل با چنان احترام آشکاری با قاضی برخورد کرد که هیئت منصفه تحت تأثیر قرار گرفت.
5. He declined the offer, not out of pride, but in deference to his mentor's advice.
او پیشنهاد را رد کرد، نه از روی غرور، بلکه به احترام توصیه ی استادش.
6. There was a notable lack of deference in his tone when addressing the general.
هنگام صحبت با ژنرال، لحن او آشکارا فاقد احترام لازم بود.
7. They acted in deference to the community's wishes, even though they disagreed.
آن ها مطابق خواسته های جامعه عمل کردند، حتی اگر با آن مخالف بودند.
8. His deference toward authority figures made him seem overly submissive at times.
احترام بیش از حدش به مقامات باعث می شد گاهی بیش از اندازه مطیع به نظر برسد.
9. The committee changed the schedule with deference to the religious holidays.
کمیته با احترام به تعطیلات مذهبی، برنامه را تغییر داد.
10. Despite their differences, she displayed deference when speaking of her opponent.
با وجود اختلافاتشان، هنگام صحبت درباره ی رقیبش با احترام رفتار می کرد.
chatgpt

به احترامِ کسی کلاه از سر برداشتن و تکریم وی
احترام/کرنش.
اعتراف به برتری یا قدرت فردی دیگر از طریق نشان دادن احترام.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Respect or courtesy shown to someone or something 🙏
🔍 مترادف: Respect
✅ مثال: She showed deference to her mentor by always listening attentively to his advice.
مقابل احترام به کسی یا چیزی ( in reference to ) می شود out of derference to مانند مثال زیر:
They married in church out of deference to their parents' wishes
آنها در بی احترام به میل والدین خود، در کلیساازدواج کردند
مثالی برای ترجمه YC، به احترام کسی:
In 1949, the International Union of Pure and Applied Chemistry compromised and officially adopted niobium as the element's name, in deference to European usage.
...
[مشاهده متن کامل]

در سال 1949، اتحادیه بین المللی شیمی محض و کاربردی توافق کردند و به خاطر احترام به اروپائی ها، رسماً نیوبیوم را ( به جای استفاده از نام کلمبیومCb آمریکائی ) به عنوان نام عنصر انتخاب کرد.

submission or courteous yielding to the opinion, wishes, or judgement of another
respect and politeness
احترام و ادب
**************************************************************************************************
مثال؛
He treats her with such deference.
She covered her head out of/in deference to ( = because of a polite respect for ) Muslim custom.
...
[مشاهده متن کامل]

Synonym;
complaisance/ formal

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/deference
ادب و احترام
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه ( در معنای پذیرفتن از روی احترام ) اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : defer
✅️ اسم ( noun ) : deference
✅️ صفت ( adjective ) : deferential
✅️ قید ( adverb ) : deferentially
احترام
in deference to sb به احترام کسی
[حقوق]
وقتی دادگاه مافوق از قضاوت مستقل در مورد یک ( یا چند ) موضوع از رای یا تصمیم مورد اعتراض ( که غالبا از مراجع اداری است ) خودداری می کند
مثال : indicates a legislative intent to provide a degree of deference to the tribunal
رفراندوم یا چیزی که به نفع شماست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس