صفت ( adjective )
• (1) تعریف: intended for defense or protection, or serving to defend or protect.
• مشابه: protective
• مشابه: protective
- Defensive fortifications were built along the sea coast.
[ترجمه گوگل] استحکامات دفاعی در امتداد ساحل دریا ساخته شد
[ترجمه ترگمان] fortifications دفاعی در امتداد ساحل دریا ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] fortifications دفاعی در امتداد ساحل دریا ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Defensive measures were taken to protect the island from invasion.
[ترجمه گوگل] اقدامات دفاعی برای محافظت از جزیره از تهاجم انجام شد
[ترجمه ترگمان] اقدامات دفاعی برای محافظت از جزیره در برابر هجوم اتخاذ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اقدامات دفاعی برای محافظت از جزیره در برابر هجوم اتخاذ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: done in order to defend against attack.
• متضاد: offensive
• متضاد: offensive
- The defensive maneuver succeeded in fending off the attack.
[ترجمه گوگل] مانور دفاعی در دفع حمله موفق شد
[ترجمه ترگمان] مانور دفاعی در دفاع از حمله موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مانور دفاعی در دفاع از حمله موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If your opponent brings up that matter, you'll need to be ready with a defensive argument.
[ترجمه گوگل] اگر حریف شما این موضوع را مطرح کند، باید با یک استدلال دفاعی آماده باشید
[ترجمه ترگمان] اگر رقیب شما این موضوع را مطرح کند، شما باید با یک مشاجره دفاعی آماده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر رقیب شما این موضوع را مطرح کند، شما باید با یک مشاجره دفاعی آماده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of or relating to defense.
- Greater defensive planning is called for.
[ترجمه گوگل] برنامه ریزی دفاعی بیشتر مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان] برنامه ریزی دفاعی بیشتر فراخوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برنامه ریزی دفاعی بیشتر فراخوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: taking or tending to take an excessively self-protective stance when feeling as if one is being criticized or that one's ego is being threatened.
- He is always defensive about the failure of his business; according to him, everything was his partner's fault.
[ترجمه گوگل] او همیشه در مورد شکست کسب و کار خود دفاعی است به گفته خودش، همه چیز تقصیر شریک زندگی اش بوده است
[ترجمه ترگمان] او همیشه در مورد شکست کارش دفاع می کند، طبق گفته خودش، همه چیز تقصیر همکارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همیشه در مورد شکست کارش دفاع می کند، طبق گفته خودش، همه چیز تقصیر همکارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's a rather defensive person and reacts angrily to even the mildest criticism.
[ترجمه گوگل] او فردی نسبتاً تدافعی است و حتی به خفیف ترین انتقادها نیز با عصبانیت واکنش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] او یک فرد نسبتا دفاعی است و با عصبانیت به کم ترین انتقاد واکنش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک فرد نسبتا دفاعی است و با عصبانیت به کم ترین انتقاد واکنش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: reflecting a need to protect oneself from a real or perceived attack.
- When I asked a question about the decision, he answered in an angry and defensive tone.
[ترجمه گوگل] وقتی درباره تصمیم سوال پرسیدم با لحنی عصبانی و دفاعی جواب داد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که از سوالی در مورد این تصمیم سوال کردم، او با لحن خشمگین و دفاعی پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که از سوالی در مورد این تصمیم سوال کردم، او با لحن خشمگین و دفاعی پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: defensively (adv.), defensiveness (n.)
مشتقات: defensively (adv.), defensiveness (n.)
• : تعریف: an attitude of defense; readiness to defend, esp. oneself.
- He is always on the defensive at the staff meetings.
[ترجمه گوگل] او همیشه در جلسات کادرفنی در حالت دفاعی است
[ترجمه ترگمان] او همیشه در جلسات کارکنان دفاعی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همیشه در جلسات کارکنان دفاعی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید