defector


معنی: فراری، فرار
معانی دیگر: فرارى علوم نظامى : پناهنده

جمله های نمونه

1. While being debriefed the defector named two double agents.
[ترجمه مهران] درحالی که پناهنده توجیه می شد، و ی نام دو مامور دوجانبه را خاطرنشان ساخت.
|
[ترجمه گوگل]در حین اطلاع رسانی، فراری دو مامور دوگانه را نام برد
[ترجمه ترگمان]در حالی که از the به نام دو عامل دوگانه نام برده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The political and economic experts debriefed the defector about conditions in his home country.
[ترجمه مهران] کارشناسان سیاسی و اقتصادی، پناهنده را درباره اوضاع کشورش توجیه کردند.
|
[ترجمه گوگل]کارشناسان سیاسی و اقتصادی مرد فراری را در مورد شرایط کشورش توضیح دادند
[ترجمه ترگمان]متخصصان اقتصادی و اقتصادی در مورد شرایطی که در کشور خود به آن اشاره می کنند را بررسی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A defector revealed the disposition of the enemy fleet.
[ترجمه مهران] یک پناهنده موقعیت ناوگان دشمن را آشکار ساخت ( لو داد ) .
|
[ترجمه گوگل]یک فراری وضعیت ناوگان دشمن را فاش کرد
[ترجمه ترگمان]A خلق و خوی ناوگان دشمن را آشکار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A defector was quoted in January as saying that hunger had even caused unrest in the army.
[ترجمه گوگل]در ژانویه به نقل از یک فراری گفته شد که گرسنگی حتی باعث ناآرامی در ارتش شده است
[ترجمه ترگمان]به نقل از یک defector در ماه ژانویه گفته شد که گرسنگی حتی موجب ناآرامی در ارتش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was convinced the defector he referred to vaguely was important and Urquhart was her only source of information about him.
[ترجمه گوگل]او متقاعد شده بود که فراری که او به طور مبهم به آن اشاره می کند مهم است و اورکوهارت تنها منبع اطلاعات او درباره او بود
[ترجمه ترگمان]او را متقاعد کرده بود که به طور مبهم به طور مبهم مهم و مهم است و تنها منبع اطلاعات او در مورد او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pacepa was not the first defector from the world of Soviet bloc secret services to make such a claim.
[ترجمه گوگل]Pacepa اولین فراری از دنیای سرویس های مخفی بلوک شوروی نبود که چنین ادعایی را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]Pacepa اولین defector از دنیای سرویس های سری اتحاد جماهیر شوروی نبود تا چنین ادعایی بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It raps a defector over the knuckles instantly but, after that, lets bygones be bygones.
[ترجمه گوگل]فوراً یک فراری را بر روی بند انگشتان می زند، اما پس از آن، اجازه می دهد گذشته ها گذشته باشند
[ترجمه ترگمان]اما بعد از آن، گذشته ها را به هم می زنیم، اما بعد از آن، گذشته ها را فراموش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Every intelligence agency believes that their defector is the best.
[ترجمه گوگل]هر سازمان اطلاعاتی معتقد است که فراری آنها بهترین است
[ترجمه ترگمان]هر سازمان اطلاعاتی بر این باور است که defector بهترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. New Alliances: A Taliban defector and a Northern Alliance soldier, share a ride.
[ترجمه گوگل]اتحادهای جدید: یک سرباز جدا شده از طالبان و یک سرباز ائتلاف شمالی، یک سواری مشترک دارند
[ترجمه ترگمان]اتحاد جدید: یک فرمانده طالبان و یک سرباز ائتلاف شمال، سواری را به اشتراک می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reader may turn to North Korean defector Kang Chol-Hwan's memoir of his ten-year sentence in the dreaded Yodok camp for a sense of just what the DPRK's gulag is like.
[ترجمه گوگل]خواننده ممکن است به خاطرات کانگ چول هوان، جدا شده از کره شمالی از دوران محکومیت ده ساله خود در اردوگاه مخوف یودوک، برای درک اینکه گولاگ کره شمالی چگونه است مراجعه کند
[ترجمه ترگمان]خواننده ممکن است به کتاب memoir Chol - Kang - Hwan از ده سال حبس خود در اردوگاه ترسناک Yodok برای درکی از آنچه که the s شبیه آن است، مراجعه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All water defector products are tested through national air conditioning apparatus testing center.
[ترجمه گوگل]کلیه محصولات دارای نقص آب از طریق مرکز ملی تست دستگاه تهویه مطبوع تست می شوند
[ترجمه ترگمان]همه محصولات defector از طریق مرکز آزمون دستگاه تهویه مطبوع ملی تست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A distracted defector has subtracted some compact extract from the impacted interaction.
[ترجمه گوگل]یک جداکننده حواس پرت مقداری عصاره فشرده را از برهم کنش نهفته کم کرده است
[ترجمه ترگمان]یک defector حواس پرتی برخی از عصاره فشرده را از تعامل موثر کم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But based on defector information in May of 199 Saddam Hussein's lie was exposed.
[ترجمه گوگل]اما بر اساس اطلاعات فراری در می 199، دروغ صدام حسین افشا شد
[ترجمه ترگمان]اما براساس اطلاعات defector در ماه مه ۱۹۹ دروغ صدام حسین در معرض خطر قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The political defector was refuged in an embassy.
[ترجمه گوگل]فراری سیاسی به یک سفارت پناهنده شد
[ترجمه ترگمان]The سیاسی در سفارت refuged بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراری (اسم)
hideaway, bolter, runaway, fugitive, defector, escapee, deserter, refugee, flyaway, lamster

فرار (اسم)
defection, breakaway, escape, getaway, hideaway, guy, bolter, runaway, fugitive, defector, deserter, escapement, desertion, scape, flyaway, lam

انگلیسی به انگلیسی

• one who defects, deserter
a defector is someone who leaves their country, political party, or other group, and joins an opposing country, party, or group.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Backslider
🔘 Defector
🔘 Deserter
🔘 Dissenter
🔘 Heretic
🔘 Nonconformist
🔘 Rat
🔘 Recreant
🔘 Renegade
🔘 Turncoat
🔘 Apostate
✅ Definition:
👉 A person who abandons or betrays a belief, cause, or principle.
۱. فراری ۲. پناهنده
مثال:
But this is a place that a lot of North Korean defectors use as an escape route.
اما این جایی است که بسیاری از پناهندگان و فراریان کره شمالی از آن به عنوان مسیر فرار استفاده می کنند
پیمانشکن، عهدشکن، خائن، فراری
متواری
فراری
پناهنده
کسی که ابتدا از چیزی یا کسی حمایت می کند اما بعد از آن دست می کشد، خائن به حزب و مسلک و مرام، بریده، مرتد، پناهنده

بپرس