فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: defecates, defecating, defecated
• : تعریف: to expel feces from the bowels. • مشابه: purge
فعل گذرا ( transitive verb )مشتقات: defecation (n.)
• : تعریف: to purify (a chemical solution or the like); clear of dregs.
جمله های نمونه
1. Most of us defecate once a day and at a convenient time.
[ترجمه گوگل]اکثر ما روزی یک بار و در زمان مناسب مدفوع می کنیم [ترجمه ترگمان]اغلب ما روزی یک روز و در یک زمان مناسب زندگی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Why does it not defecate from the tree tops as monkeys and squirrels do?
[ترجمه فرزین] چرا این حیوان مانند میمون و سنجاب از بالای درختان مدفوع نمی کند؟
|
[ترجمه گوگل]چرا مانند میمون ها و سنجاب ها از بالای درختان مدفوع نمی کند؟ [ترجمه ترگمان]چرا مثل میمون و سنجاب خراب نمیشه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Most individuals experience the urge to defecate on morning awakening and after meals, when colonic motility is known to peak.
[ترجمه گوگل]بیشتر افراد در هنگام بیدار شدن از خواب و بعد از غذا، زمانی که حرکت روده بزرگ به اوج خود می رسد، تمایل به اجابت مزاج را تجربه می کنند [ترجمه ترگمان]اکثر افراد تمایل دارند که صبح بیدار شوند و بعد از غذا، وقتی حرکت colonic به اوج شناخته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Cats hate to defecate where they eat and some people place the litter tray too near the animal's food dish.
[ترجمه امير] گربه ها از مدفوع کردن نزدیک محل خوراکشون متنفرن ، حال اینکه بعضی افراد ( صاحبان گربه به عنوان حیوان خانگی ) ظرف خاک گربه را ( ظرفى که در ان خاک مخصوص قرار دارد و براى دفع ادرار و مدفوع حیوان می باشد ) در نزدیکی ظرف غذاى گربه می گذارند
|
[ترجمه گوگل]گربه ها از اجابت مزاج در جایی که غذا می خورند متنفرند و برخی افراد سینی زباله را بیش از حد نزدیک ظرف غذای حیوان قرار می دهند [ترجمه ترگمان]گربه ها از اینکه در جایی که غذا می خورند و بعضی از مردم یک سینی پر از غذا را کنار غذای حیوانات قرار می دهند، نفرت دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Bumpkin asks: " Be defecate or pee? "
[ترجمه گوگل]بامپکین می پرسد: مدفوع کنید یا ادرار کنید؟ [ترجمه ترگمان]Bumpkin می پرسد: \"defecate یا ادرار؟\" \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Be born without what heat pectic but bate defecate, have aperient effect jointly with prandial fiber.
[ترجمه گوگل]بدون گرما به دنیا بیایید، اما با اجابت مزاج، همراه با الیاف غذای خوراکی اثر مثبت داشته باشید [ترجمه ترگمان]بدون آن چه گرمایی به دنیا آمد متولد شوید، اما bate defecate، به طور مشترک با فیبر prandial، اثر aperient دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Function: defecate sands, rust. copper, besmirch cutting off peculiar smell, high quality water zone.
[ترجمه گوگل]عملکرد: دفع شن و ماسه، زنگ زدگی مس، برش بوی عجیب و غریب، منطقه آب با کیفیت بالا [ترجمه ترگمان]وظیفه: ماسه های defecate، زنگ می زند مس، besmirch، بوی خاص منطقه آب با کیفیت بالا را قطع می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. At ordinary times our defecate, just eliminate the defecate inside rectum.
[ترجمه گوگل]در مواقع عادی مدفوع ما، فقط مدفوع داخل راست روده را از بین ببرید [ترجمه ترگمان]، در مواقع عادی \"defecate\" ما فقط \"defecate\" توی \"rectum\" رو از بین ببر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Is defecate drier is still carrying blood sometimes how to return a responsibility?
[ترجمه گوگل]آیا خشک کن مدفوع هنوز هم حامل خون است گاهی اوقات چگونه یک مسئولیت را برگردانیم؟ [ترجمه ترگمان]آیا defecate خشک تر است که گاهی اوقات در حال حمل خون است و چگونه باید مسئولیت را بر عهده بگیرد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Morning hollow apples can not only help defecate expedite, also can have hairdressing effect.
[ترجمه گوگل]سیب های توخالی صبحگاهی نه تنها می توانند به تسریع مدفوع کمک کنند، بلکه می توانند اثر آرایشگری نیز داشته باشند [ترجمه ترگمان]کمپوت سیب نه تنها می تواند به defecate کمک کند، هم چنین می تواند اثر hairdressing داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Newborn puppies must be stimulated to defecate and urinate after each feeding.
[ترجمه mohammad] باید توله سگ های نوزاد را تشویق کنیم تا بعداز هر وعده غذایی مدفوع و ادرار کنند.
|
[ترجمه گوگل]توله های نوزاد باید پس از هر بار تغذیه تحریک شوند تا مدفوع و ادرار کنند [ترجمه ترگمان]سگ های تازه متولد شده باید تحریک شوند تا بعد از هر غذا ادرار کنند و ادرار کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Defecate color is light, the capacity is much, submit grease form or spumescent, chang Fu has effluvial taste more at surface.
[ترجمه گوگل]رنگ مدفوع روشن است، ظرفیت آن زیاد است، فرم چربی یا اسپومی را ارسال کنید، چانگ فو در سطح بیشتر طعم آبریزی دارد [ترجمه ترگمان]رنگ defecate نور است، ظرفیت بسیار زیاد است، فرم چربی submit و یا spumescent، chang فو، طعم و مزه بیشتری در سطح دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. New student besides suck the breast and besides defecate, be in all the day almost soporous in.
[ترجمه گوگل]دانش آموز جدید علاوه بر مکیدن سینه و علاوه بر اجابت مزاج، در تمام طول روز تقریباً خواب آلود باشد [ترجمه ترگمان]به علاوه دانش آموز جدید به غیر از دست شویی و دست شویی، در تمام مدت روز در soporous خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Big mouth drinks water, make defecate bate, if haemorrhage is much, went to a hospital looking.
[ترجمه گوگل]دهان گنده آب می نوشد، اجابت مزاج را باته درست کنید، اگر خونریزی زیاد است، به بیمارستان مراجعه کرد [ترجمه ترگمان]دهان بزرگ آب می نوشد، اگر خونریزی خیلی زیاد باشد، به بیمارستانی می رود که نگاه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Does darling defecate work a little a little while rare normal?
[ترجمه گوگل]آیا اجابت مزاج عزیز کمی کار می کند در حالی که نادر طبیعی است؟ [ترجمه ترگمان]Does عزیزم یکم کم تر از حد معمول کار میکنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خارج کردن مدفوع (فعل)
defecate
انگلیسی به انگلیسی
• refine; have a bowel movement to defecate means to get rid of waste matter from the body through the anus; a formal word.
پیشنهاد کاربران
مزاج ( کسی ) کار کردن. قضای حاجت کردن مثال: Seventy percent of Indian defecate in the open. هفتاد درصد از مردم هندوستان در فضای باز قضای حاجت می کنند.
اجابت مزاج
formal : to pass solid waste from the body مدفوع کردن - دفع و تخلیه مدفوع
کار خرابی کردن
مدفوع کردن، ریدن توضیح : در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/defecate به عنوان معنی واژه defecate نوشته شده: to pass the contents of the bowels out of the body