defamatory

/dəˈfæməˌtɔːri//dɪˈfæmətr̩i/

معنی: افترا امیز
معانی دیگر: افتراامیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing or tending to cause injury to another's reputation; libelous or slanderous.
مشابه: injurious, scandalous

جمله های نمونه

1. He claims the remarks were highly defamatory.
[ترجمه گوگل]او مدعی است که این اظهارات به شدت توهین آمیز بوده است
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که این اظهارات بسیار توهین آمیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The reader said that the report was defamatory.
[ترجمه گوگل]خواننده گفت که این گزارش توهین آمیز است
[ترجمه ترگمان]خواننده گفت که این گزارش توهین آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Courts may grant injunctions to stop defamatory publications which would prejudice pending criminal trials.
[ترجمه گوگل]دادگاه ها ممکن است دستوراتی برای توقف انتشارات افتراآمیز صادر کنند که به محاکمه های جنایی در انتظار آسیب می رساند
[ترجمه ترگمان]دادگاه ممکن است دستور توقف نشریات توهین آمیز را صادر کند که در انتظار محاکمه های جنایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The article was highly defamatory.
[ترجمه گوگل]مقاله به شدت توهین آمیز بود
[ترجمه ترگمان]مقاله بسیار توهین آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can teachers sue administrators for defamatory statements made in letters of recommendation or on evaluation forms?
[ترجمه گوگل]آیا معلمان می توانند از مدیران به دلیل اظهارات توهین آمیز ارائه شده در توصیه نامه ها یا فرم های ارزیابی شکایت کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا معلمان می توانند از مدیران برای اظهارات افتراآمیز و یا فرم های ارزیابی شکایت کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pitka claimed that these words were false and defamatory and sued the newspaper for libel.
[ترجمه گوگل]پیتکا ادعا کرد که این سخنان دروغ و افتراآمیز بوده و از روزنامه به دلیل افترا شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]Pitka مدعی شد که این گفته ها دروغ و افترا آمیز بوده و این روزنامه را به جرم افترا تحت پی گرد قانونی قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An assertion is not defamatory simply because it is untrue - it must lower the victim in the eyes of right-thinking citizens.
[ترجمه گوگل]یک ادعا صرفاً به این دلیل که نادرست است، افتراآمیز نیست - باید قربانی را در چشم شهروندان درست اندیش پایین بیاورد
[ترجمه ترگمان]یک ادعای افترا آمیز نیست، زیرا نادرست است - باید قربانی را در چشمان شهروندان متفکر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He described the article as grossly defamatory . . . and said the case contained the essentials of a malicious falsehood action.
[ترجمه گوگل]او این مقاله را به شدت توهین آمیز توصیف کرد و گفت که این پرونده حاوی موارد ضروری یک اقدام کذب مخرب است
[ترجمه ترگمان]او این مقاله را به طور برجسته توهین آمیز توصیف کرد و گفت که این پرونده حاوی موارد ضروری یک عمل دروغ مغرضانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Was there a defamatory statement ? Was there a defamation?
[ترجمه گوگل]آیا بیانیه ای توهین آمیز وجود داشت؟ تهمت وجود داشت؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک بیانیه صادر کننده وجود داشت؟ آیا اشتباهی در کار بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Material insulting, or that could be considered defamatory or libelous, to other persons, institutions or companies.
[ترجمه گوگل]توهین مادی یا توهین به سایر افراد، مؤسسات یا شرکت‌ها می‌تواند توهین یا افترا تلقی شود
[ترجمه ترگمان]اهانت مادی، و یا این می تواند به عنوان defamatory یا libelous، به افراد دیگر، موسسات یا شرکت ها در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We do not tolerate abusive, malicious, libelous, defamatory or personal attacks.
[ترجمه گوگل]ما حملات توهین آمیز، بدخواهانه، افتراآمیز، افتراآمیز یا شخصی را تحمل نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سو استفاده، بدخواه، libelous، افترا یا حملات شخصی را تحمل نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If they are rich and the article is defamatory, they can sue libel.
[ترجمه گوگل]اگر آنها ثروتمند باشند و مقاله افتراآمیز باشد، می توانند از افترا شکایت کنند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها ثروتمند هستند و مقاله توهین آمیز است، آن ها می توانند از تهمت شکایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An imputation against a woman's chastity is defamatory.
[ترجمه گوگل]نسبت به عفت زن افترا آمیز است
[ترجمه ترگمان]این اتهام نسبت به پاک دامنی زنانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this context, there is an important distinction to be drawn between imputations which are derogatory and imputations which are defamatory.
[ترجمه گوگل]در این زمینه، تمایز مهمی بین انتساب هایی که موهن هستند و انتساب هایی که افتراآمیز هستند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این زمینه، تمایزی مهم وجود دارد که بین imputations قرار می گیرد که derogatory و imputations هستند که توهین آمیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As the court pointed out in Pitba, some statements are automatically assumed to be defamatory.
[ترجمه گوگل]همانطور که دادگاه در پیتبا اشاره کرد، برخی اظهارات به طور خودکار توهین آمیز فرض می شوند
[ترجمه ترگمان]همانطور که دادگاه به out اشاره کرد، برخی از بیانیه ها به طور خودکار توهین آمیز تلقی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افترا امیز (صفت)
libelous, libellous, defamatory, slanderous

انگلیسی به انگلیسی

• slanderous, abusive, libelous
speech or writing that is defamatory is likely to damage someone's good reputation by saying something bad and untrue about them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : defame
اسم ( noun ) : defamation
صفت ( adjective ) : defamatory
قید ( adverb ) : _
( آسیب زدن به شهرت یک نفر با نوشتن یا گفتن چیز های بد در مورد آن ) بد گویی، ننگ زدن، بدنام کردم، خوار کردن، آبروی کسی را بردن
همچنین رجوع شود به defame

بپرس