defalcation

/ˌdiːfælˈkeɪʃn̩//ˌdiːfælˈkeɪʃn̩/

معنی: اختلاس، دستبرد
معانی دیگر: خیانت در امانت، دزدی

جمله های نمونه

1. Defalcation is a common form of crime in judicial practice.
[ترجمه گوگل]دزدی ماهی یکی از انواع جرم رایج در عمل قضایی است
[ترجمه ترگمان]Defalcation یک نوع رایج از جرم در عمل قضایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This accountant was sent to prison because of defalcation.
[ترجمه گوگل]این حسابدار به دلیل بدحجابی روانه زندان شد
[ترجمه ترگمان]این حسابدار به خاطر defalcation به زندان فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cognizance of complicity of defalcation should be based on the principle of the general provisions of the criminal law.
[ترجمه گوگل]تشخیص شراکت در تقصیر باید بر اساس اصل مقررات کلی قانون جزا باشد
[ترجمه ترگمان]مساله مربوط به عدم مشارکت defalcation باید براساس اصل مفاد عمومی قانون جزا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bank lost money by the defalcation of the cashier.
[ترجمه گوگل]بانک در اثر اعسار از صندوق پول ضرر کرد
[ترجمه ترگمان]بانک پول را با the صندوق دار از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr. Kabarschi was sentenced defalcation this July and paid an enormous sum of penalty.
[ترجمه گوگل]آقای کبرشی در تیرماه جاری محکوم به رد انحراف و پرداخت جریمه هنگفتی شد
[ترجمه ترگمان]آقای Kabarschi در ماه ژوئیه به defalcation محکوم شد و مبلغ هنگفتی را پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Scientific Definition of " Defalcation Without Return " and " Defalcation Turning to Embezzlement "
[ترجمه گوگل]تعریف علمی «حذف بدون بازگشت» و «ارز زدایی تبدیل به اختلاس»
[ترجمه ترگمان]تعریف علمی \"Defalcation بدون بازگشت\" و \"Defalcation کردن به Embezzlement\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Main body of defalcation.
[ترجمه گوگل]بدنه اصلی دفع
[ترجمه ترگمان]بدنه اصلی of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But one day Mr. Martin was charged with serious defalcation.
[ترجمه گوگل]اما یک روز آقای مارتین متهم به بدحجابی شدید شد
[ترجمه ترگمان]اما یک روز آقای مارتین با defalcation جدی متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The problem of how to deal with the case of unused defalcation has some divergences of opinion between the field of theory in criminal law, and in the departments of practice have the same problem.
[ترجمه گوگل]مشکل نحوه رسیدگی به پرونده ابطال بلااستفاده دارای اختلاف نظری بین رشته تئوری در حقوق جزا است و در بخش های عمل نیز همین مشکل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مساله چگونگی برخورد با پرونده of استفاده نشده در حوزه تیوری قانون جزایی divergences نظری دارد، و در بخش های عملی نیز همین مشکل را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the penal law of 197 the crime of defalcation was not ordained.
[ترجمه گوگل]در قانون جزایی سال 197 جرم ارتکاب جرم تعیین نشده بود
[ترجمه ترگمان]در اعمال شاقه، جرم پرواز ۱۹۷ جنایت نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختلاس (اسم)
abstraction, embezzlement, graft, defalcation, malversation, peculation

دستبرد (اسم)
rapine, robbery, larceny, defalcation

تخصصی

[حقوق] اختلاس، عدم ایفای تعهد، خیانت در امانت، تهاتر متقابل ادعاها یا دیون، ادعای متقابل

انگلیسی به انگلیسی

• embezzlement, stealing (of money)

پیشنهاد کاربران

بپرس