deepen

/ˈdiːpən//ˈdiːpən/

معنی: گود شدن، گود کردن، عمقی شدن
معانی دیگر: ژرف کردن، عمیق کردن، بر ژرفا افزودن، ژرفتر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: deepens, deepening, deepened
• : تعریف: to make or become deep or deeper.
مشابه: enlarge

جمله های نمونه

1. Students explore new ideas as they deepen their understanding of the subject.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان با تعمیق درک خود از موضوع، ایده های جدید را کشف می کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان ایده های جدید را بررسی می کنند و درک خود از موضوع را عمیق تر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Surviving tough times can really deepen your relationship.
[ترجمه گوگل]زنده ماندن در دوران سخت واقعاً می تواند رابطه شما را عمیق تر کند
[ترجمه ترگمان]زمان سخت باقی مانده می تواند واقعا رابطه شما را عمیق تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The recession continues to deepen.
[ترجمه گوگل]رکود همچنان در حال عمیق تر شدن است
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی همچنان به تعمیق ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We'll have to deepen the well if we want more water.
[ترجمه گوگل]اگر آب بیشتری بخواهیم باید چاه را عمیق کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر آب بیشتری می خواهیم، باید چاه را عمیق تر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her wrinkles deepen with age.
[ترجمه گوگل]چین و چروک های او با افزایش سن عمیق تر می شود
[ترجمه ترگمان]چین و چروک صورتش با سنش عمیق تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He did not get a chance to deepen his knowledge of Poland.
[ترجمه گوگل]او فرصتی برای تعمیق دانش خود در مورد لهستان پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]او فرصتی به دست نیاورد تا دانش خود را درباره لهستان عمیق تر سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There were plans to deepen a stretch of the river.
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای تعمیق بخشی از رودخانه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]طرح هایی برای عمیق تر کردن امتداد رودخانه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It didn't seem possible for her love to deepen and grow, but it did.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسید که عشق او عمیق تر شود و رشد کند، اما شد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که عشق او عمیق تر شود و رشد کند، اما این کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meanwhile trees here deepen into autumn, which now means wetter, windier weather; floods and storms.
[ترجمه گوگل]در همین حال، درختان اینجا تا پاییز عمیق تر می شوند، که اکنون به معنای هوای مرطوب تر و بادتر است سیل و طوفان
[ترجمه ترگمان]در این میان درختان در اینجا به پاییز عمیق تر می شوند که اکنون به معنای بارانی، آب و هوای بارانی، سیل و طوفان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Johnny tried to deepen his voice to sound like a grown-up.
[ترجمه گوگل]جانی سعی کرد صدایش را عمیق تر کند تا شبیه یک بزرگسال به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]جانی سعی کرد صدایش را بلندتر کند و مثل بزرگ ترها حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Traveling allows young people to deepen their understanding of other cultures.
[ترجمه گوگل]سفر به جوانان اجازه می دهد تا درک خود را از فرهنگ های دیگر عمیق تر کنند
[ترجمه ترگمان]مسافرت به جوانان این امکان را می دهد که درک خود از فرهنگ های دیگر را عمیق تر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His understanding of the world continues to deepen.
[ترجمه گوگل]درک او از جهان همچنان عمیق تر می شود
[ترجمه ترگمان]درک او از جهان به تعمیق ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The agreement will deepen the firm's ties to Japan's electronics companies.
[ترجمه گوگل]این توافق باعث تعمیق روابط این شرکت با شرکت های الکترونیک ژاپنی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه روابط این شرکت را با شرکت های الکترونیکی ژاپن عمیق تر خواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Canceling the gasoline tax, a la Dole, will deepen them again.
[ترجمه گوگل]لغو مالیات بنزین، a la Dole، دوباره آنها را عمیق تر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پرداخت مالیات بنزین، یک لا دول، دوباره آن ها را عمیق تر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گود شدن (فعل)
hollow, deepen

گود کردن (فعل)
gull, deepen, rake up, scoop

عمقی شدن (فعل)
deepen

انگلیسی به انگلیسی

• make deeper; become deeper
to deepen something means to make it deeper.
where a river or a sea deepens, the water gets deeper.
if a situation or emotion deepens or if something deepens it, it becomes more intense.
if something deepens your knowledge of a subject, you learn more about it.
when a sound deepens or when you deepen it, it becomes lower in tone.

پیشنهاد کاربران

[در بعضی موارد] نضج یافتن، قوام و رونق گرفتن.
تعمیق، عمق بخشیدن - to deepen the relationship - تعمیق روابط
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deepen
اسم ( noun ) : depth
صفت ( adjective ) : deep
قید ( adverb ) : deeply
در مورد صدا به معمای بم و کلفت شدن صدا می باشد
تشدید کردن
شدید شدن، شدت گرفتن
ژرفیدن = عمیق تر شدن.
م. ث
بر اثر زلزله، این گودال ها همگی ژرفیدند و بزرگ تر شدند.
ژرفاندن = ژرف کردن.
م. ث
ژرفاندن رابطه زناشویی، از طریق مهرورزی و محبت رخ می دهد.
1. Other social and economic developments deepen the rifts in Chinese society.
سایر تحولات اجتماعی و اقتصادی شکاف های جامعه چین را عمیق تر می کند.
2. I developed a strong desire to meet him and to take formal diksha, initiation, from him to deepen my knowledge of Saiva and Sakta worship.
...
[مشاهده متن کامل]

من تمایل شدیدی به ملاقات با او و گرفتن دیکشا رسمی از او داشتم تا دانش خود را از پرستش سایوا و ساکتا تعمیق دهم.
3. I think he is making much of the relations with neighbouring countries more than anything and is making efforts to deepen mutual understanding.
من فکر می کنم که او بیشتر از هر چیز روابط خود را با کشورهای همسایه برقرار می کند و تلاش می کند تا درک متقابل را تقویت کند.
4. We engaged our intellects to deepen our understanding of the natural world and human society in all of its manifestations.
ما عقل خود را درگیر کردیم تا درک خود را از جهان طبیعی و جامعه بشری در همه مظاهر آن تعمیق بخشیم.
5. This year the UN will organize exhibitions, concerts and studies meant to deepen knowledge about the banned practice of slavery.
امسال سازمان ملل متحد نمایشگاه ها ، کنسرت ها و نمایشگاه هایی را به منظور تعمیق دانش در مورد ممنوعیت برده داری ترتیب خواهد داد.
6. Other projects on the list include plans to deepen the Delaware River navigation channel for large ships.
از دیگر پروژه های این لیست می توان به برنامه های گود کردن کانال ناوبری رودخانه دلاور برای کشتی های بزرگ اشاره کرد.
7. Relax the pectoral muscle and deepen the chest stretch by turning the body away from the arm for another count of 15 seconds.
با چرخاندن بدن به مدت 15 ثانیه دیگر ، عضله سینه را شل کرده و کشش قفسه سینه را افزایش دهید.
Deepen ( verb ) = عمیق کردن، گود کردن، تعمیق دادن یا تعمیق کردن ( تعمیق به معنای ژرف اندیشی ) ، ( افزایش دادن، تقویت کردن یا بالا بردن )
معانی دیگر>>> ژرف کردن، بر ژرفا افزودن

ژرفابخشی
. Make more intense, stronger, or more marked / intensify
به غور دربارۀ چیزی پرداختن، تعمق کردن، غوررسی کردن، به عمق موضوعی پرداختن
در رنگ آمیزی: پر رنگ شدن
افزایش یافتن
عمیق شدن
بیشتر شدن
افزایش یافتن
بدتر شدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس