deep seated

/ˈdiːpˈsiːtəd//diːpˈsiːtɪd/

عمیق، ریشه دار، عمقی، مستقر، دیرینه گود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: firmly established; ingrained.
متضاد: skin-deep

- a deep-seated loyalty
[ترجمه شایان] یک وفاداری ریشه دار
|
[ترجمه گوگل] یک وفاداری عمیق
[ترجمه ترگمان] یه وفاداری عمیق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a deep-seated need
[ترجمه گوگل] یک نیاز عمیق
[ترجمه ترگمان] یه نفر که یه نفر نشسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• deeply rooted, deep rooted, firmly fixed (used particularly of ideas or principles)
something such as a feeling or a problem that is deep-seated is caused by an attitude, condition, or idea that is very strong and unchanging.

پیشنهاد کاربران

۱. عمیق، ریشه دار
۲. پنهانی، ناآشکار، نهفته
a deep - seated loyalty
یک وفاداری عمیق {ریشه دار و دیرینه}
deeply - embedded
نهادینه
نهادینه شده
قلبی
ریشه ای دیرینه
ریشه ای
دیرینه
Deep seated problems مشکلات دیرینه
ریشه ای
اساسی
ضروری
ژرف
شدید :
میلی شدید deep seated wish

مزمن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس