deduct

/dəˈdəkt//dɪˈdʌkt/

معنی: کم کردن، کسر کردن، وضع کردن، منفی کردن
معانی دیگر: کسر کردن از، کاستن از، منها کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deducts, deducting, deducted
(1) تعریف: to subtract (an amount or a part) from another amount or sum.
مترادف: subtract, take
متضاد: add
مشابه: discount, dock

- The landlord deducted two hundred dollars from the last month's rent to make up for our inconvenience.
[ترجمه Soude] صاحبخانه دویست دلار از اجاره ماههای قبل را کم کرد تاناراحتی وضرر مارا جبران کند.
|
[ترجمه گوگل] صاحبخانه دویست دلار از اجاره ماه گذشته کم کرد تا ناراحتی ما را جبران کند
[ترجمه ترگمان] صاحب مسافرخانه دویست دلار اجاره کرده بود تا اسباب زحمت ما شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to draw (a conclusion) by deduction; deduce.
مترادف: conclude, deduce, derive, gather, infer
متضاد: induce
مشابه: determine, figure
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to lessen, diminish, or detract (usu. fol. by "from").
مترادف: decrease, detract from, diminish, lessen, lower
متضاد: add
مشابه: devalue, reduce

- The nearby landfill deducts from their property's value.
[ترجمه مینا] محل دفن زباله مجاور، از قیمت ملکشان کاست.
|
[ترجمه گوگل] محل دفن زباله مجاور از ارزش اموال آنها کسر می کند
[ترجمه ترگمان] محل های دفن زباله در آن نزدیکی از ارزش ملک خود خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Once you deduct your expenses, there is nothing left.
[ترجمه نوید همتی] هر وقت هزینه هاتو کم کنی, دیگه چیزی باقی نمی مونه
|
[ترجمه گوگل]وقتی هزینه های خود را کسر کنید، چیزی باقی نمی ماند
[ترجمه ترگمان]، وقتی expenses رو کم کنی دیگه هیچی نمونده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The mistakes deduct from the value of his book.
[ترجمه گوگل]اشتباهات از ارزش کتاب او کم می کند
[ترجمه ترگمان]اشتباه ات از ارزش کتابش کسر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In special cases, a husband can deduct the travel expenses of his wife who accompanies him on a business trip.
[ترجمه گوگل]در موارد خاص، شوهر می تواند هزینه سفر همسرش را که او را در سفر کاری همراهی می کند، کسر کند
[ترجمه ترگمان]در موارد خاص، یک شوهر می تواند هزینه های سفر همسرش را که در سفر تجاری با او همراهی می کند را کسر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your employer will deduct the tax for you.
[ترجمه گوگل]کارفرمای شما مالیات را برای شما کسر می کند
[ترجمه ترگمان]کارفرمای شما مالیات را از شما کسر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Issuers are able to deduct the interest they pay on TOPrs and similar securities because they are debt.
[ترجمه گوگل]ناشران می توانند سودی را که به TOP و اوراق بهادار مشابه می پردازند به دلیل بدهی بودن کسر کنند
[ترجمه ترگمان]issuers قادر به کسر علاقه آن ها به pay و وثیقه های مشابه هستند، زیرا آن ها بدهی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The purchaser will be able to deduct before tax the acquisition cost of trading stock and work in progress.
[ترجمه گوگل]خریدار می‌تواند قبل از مالیات، هزینه‌های خرید سهام معامله و کارهای در حال انجام را کسر کند
[ترجمه ترگمان]خریدار می تواند قبل از مالیات بر هزینه خرید سهام تجاری و کار در روند پیشرفت کسر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sheriff's officer is entitled to deduct his own costs from the net proceeds of the sale.
[ترجمه گوگل]افسر کلانتری حق دارد هزینه های خود را از خالص درآمد حاصل از فروش کسر کند
[ترجمه ترگمان]مامور کلانتر حق دارد هزینه های خود را از عایدات خالص فروش کسر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They could deduct wages, but not interest costs, most other taxes or fringe benefits.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دستمزدها را کسر کنند، اما نه هزینه های بهره، بیشتر مالیات های دیگر یا مزایای جانبی را
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند دستمزدها را کسر کنند، اما هزینه های بهره، بیشتر مالیات و مزایای حاشیه ای را کسر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Step 2: Deduct extra costs, time and resources incurred owing to claimable events from the contract model.
[ترجمه گوگل]مرحله 2: هزینه های اضافی، زمان و منابع متحمل شده به دلیل رویدادهای قابل ادعا را از مدل قرارداد کسر کنید
[ترجمه ترگمان]مرحله ۲: هزینه اضافی، زمان و منابعی که به خاطر رویداده ای claimable از مدل قرارداد متحمل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you pay for repairs, you can deduct the cost from your rent.
[ترجمه گوگل]اگر هزینه تعمیرات را پرداخت می کنید، می توانید هزینه را از اجاره خود کسر کنید
[ترجمه ترگمان]اگر برای تعمیرات پول بدهید، می توانید هزینه اجاره را کسر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Otherwise, the company will deduct 2 percent of our travel costs from our reimbursement checks.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، شرکت 2 درصد از هزینه های سفر ما را از چک های بازپرداخت ما کسر می کند
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، شرکت ۲ درصد هزینه های سفر ما را از چک بازپرداخت ما کسر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You do not have to deduct it from your income, as in the case of personal allowances.
[ترجمه گوگل]مانند کمک هزینه شخصی، مجبور نیستید آن را از درآمد خود کسر کنید
[ترجمه ترگمان]شما مجبور نیستید آن را از درآمد خود کسر کنید چون در مورد کمک هزینه شخصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The miller would then deduct a proportion of the grain in payment for his services.
[ترجمه گوگل]سپس آسیابان نسبتی از غلات را در پرداخت خدمات خود کسر می کرد
[ترجمه ترگمان]آنگاه آسیابان نسبت غله خود را در ازای خدمات او کسر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Banks and building societies automatically deduct tax at the rate of 20 per cent from all interest paid.
[ترجمه گوگل]بانک ها و انجمن های ساختمانی به طور خودکار مالیات را با نرخ 20 درصد از کل سود پرداختی کسر می کنند
[ترجمه ترگمان]بانک ها و جوامع ساختمانی به طور خودکار مالیات را با نرخ ۲۰ درصد از کل بهره کسر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

کسر کردن (فعل)
derogate, mute, deduct, subduct, detract, write off, defalcate

وضع کردن (فعل)
ordain, deduct

منفی کردن (فعل)
negative, deduct, negate

تخصصی

[ریاضیات] استنتاج کردن، کسر کردن، کم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• subtract from a total
when you deduct an amount from a total, you reduce the total by that amount.

پیشنهاد کاربران

دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
کلمه ی deduction یک اسم هست و دو معنی داره:
۱. قیاس، نتیجه گیری، استنباط
۲. کسر ( مبلغ )
حالا نکته اینجاست که اگر در معنای قیاس و استنباط باشه، فعلش میشه deduce ( استنباط کردن ) و صفتش هم میشه deductive ( قیاسی، استنباطی )
...
[مشاهده متن کامل]

ولی اگر در معنای کسر مبلغ باشه، فعلش میشه deduct ( کسر کردن ) و صفتش هم میشه deductible ( قابل کسر )
در هر حال، noun ( اسمِ ) همه ی این صفت ها و فعل ها همان deduction می باشد
لطفا این دو را به خاطر داشته باشید چون به هیچ عنوان این فعل ها و صفت ها نمیتونن به جای هم به کار برند و حتما باید با توجه به معنا، از فعل و صفات اونها استفاده کنید

کم کردن مقدار/عدد از مقدار کلی
Your employer will deduct income tax from your salary.
کَسریدَن.

بپرس