فعل گذرا ( transitive verb )حالات: deducts, deducting, deducted
• (1)تعریف: to subtract (an amount or a part) from another amount or sum. • مترادف: subtract, take • متضاد: add • مشابه: discount, dock
- The landlord deducted two hundred dollars from the last month's rent to make up for our inconvenience.
[ترجمه Soude] صاحبخانه دویست دلار از اجاره ماههای قبل را کم کرد تاناراحتی وضرر مارا جبران کند.
|
[ترجمه گوگل] صاحبخانه دویست دلار از اجاره ماه گذشته کم کرد تا ناراحتی ما را جبران کند [ترجمه ترگمان] صاحب مسافرخانه دویست دلار اجاره کرده بود تا اسباب زحمت ما شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to draw (a conclusion) by deduction; deduce. • مترادف: conclude, deduce, derive, gather, infer • متضاد: induce • مشابه: determine, figure
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to lessen, diminish, or detract (usu. fol. by "from"). • مترادف: decrease, detract from, diminish, lessen, lower • متضاد: add • مشابه: devalue, reduce
- The nearby landfill deducts from their property's value.
[ترجمه مینا] محل دفن زباله مجاور، از قیمت ملکشان کاست.
|
[ترجمه گوگل] محل دفن زباله مجاور از ارزش اموال آنها کسر می کند [ترجمه ترگمان] محل های دفن زباله در آن نزدیکی از ارزش ملک خود خارج می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Once you deduct your expenses, there is nothing left.
[ترجمه نوید همتی] هر وقت هزینه هاتو کم کنی, دیگه چیزی باقی نمی مونه
|
[ترجمه گوگل]وقتی هزینه های خود را کسر کنید، چیزی باقی نمی ماند [ترجمه ترگمان]، وقتی expenses رو کم کنی دیگه هیچی نمونده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The mistakes deduct from the value of his book.
[ترجمه گوگل]اشتباهات از ارزش کتاب او کم می کند [ترجمه ترگمان]اشتباه ات از ارزش کتابش کسر می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In special cases, a husband can deduct the travel expenses of his wife who accompanies him on a business trip.
[ترجمه گوگل]در موارد خاص، شوهر می تواند هزینه سفر همسرش را که او را در سفر کاری همراهی می کند، کسر کند [ترجمه ترگمان]در موارد خاص، یک شوهر می تواند هزینه های سفر همسرش را که در سفر تجاری با او همراهی می کند را کسر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Your employer will deduct the tax for you.
[ترجمه گوگل]کارفرمای شما مالیات را برای شما کسر می کند [ترجمه ترگمان]کارفرمای شما مالیات را از شما کسر خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Issuers are able to deduct the interest they pay on TOPrs and similar securities because they are debt.
[ترجمه گوگل]ناشران می توانند سودی را که به TOP و اوراق بهادار مشابه می پردازند به دلیل بدهی بودن کسر کنند [ترجمه ترگمان]issuers قادر به کسر علاقه آن ها به pay و وثیقه های مشابه هستند، زیرا آن ها بدهی دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The purchaser will be able to deduct before tax the acquisition cost of trading stock and work in progress.
[ترجمه گوگل]خریدار میتواند قبل از مالیات، هزینههای خرید سهام معامله و کارهای در حال انجام را کسر کند [ترجمه ترگمان]خریدار می تواند قبل از مالیات بر هزینه خرید سهام تجاری و کار در روند پیشرفت کسر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The sheriff's officer is entitled to deduct his own costs from the net proceeds of the sale.
[ترجمه گوگل]افسر کلانتری حق دارد هزینه های خود را از خالص درآمد حاصل از فروش کسر کند [ترجمه ترگمان]مامور کلانتر حق دارد هزینه های خود را از عایدات خالص فروش کسر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They could deduct wages, but not interest costs, most other taxes or fringe benefits.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دستمزدها را کسر کنند، اما نه هزینه های بهره، بیشتر مالیات های دیگر یا مزایای جانبی را [ترجمه ترگمان]آن ها می توانند دستمزدها را کسر کنند، اما هزینه های بهره، بیشتر مالیات و مزایای حاشیه ای را کسر کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Step 2: Deduct extra costs, time and resources incurred owing to claimable events from the contract model.
[ترجمه گوگل]مرحله 2: هزینه های اضافی، زمان و منابع متحمل شده به دلیل رویدادهای قابل ادعا را از مدل قرارداد کسر کنید [ترجمه ترگمان]مرحله ۲: هزینه اضافی، زمان و منابعی که به خاطر رویداده ای claimable از مدل قرارداد متحمل می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. If you pay for repairs, you can deduct the cost from your rent.
[ترجمه گوگل]اگر هزینه تعمیرات را پرداخت می کنید، می توانید هزینه را از اجاره خود کسر کنید [ترجمه ترگمان]اگر برای تعمیرات پول بدهید، می توانید هزینه اجاره را کسر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Otherwise, the company will deduct 2 percent of our travel costs from our reimbursement checks.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، شرکت 2 درصد از هزینه های سفر ما را از چک های بازپرداخت ما کسر می کند [ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، شرکت ۲ درصد هزینه های سفر ما را از چک بازپرداخت ما کسر خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You do not have to deduct it from your income, as in the case of personal allowances.
[ترجمه گوگل]مانند کمک هزینه شخصی، مجبور نیستید آن را از درآمد خود کسر کنید [ترجمه ترگمان]شما مجبور نیستید آن را از درآمد خود کسر کنید چون در مورد کمک هزینه شخصی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The miller would then deduct a proportion of the grain in payment for his services.
[ترجمه گوگل]سپس آسیابان نسبتی از غلات را در پرداخت خدمات خود کسر می کرد [ترجمه ترگمان]آنگاه آسیابان نسبت غله خود را در ازای خدمات او کسر خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Banks and building societies automatically deduct tax at the rate of 20 per cent from all interest paid.
[ترجمه گوگل]بانک ها و انجمن های ساختمانی به طور خودکار مالیات را با نرخ 20 درصد از کل سود پرداختی کسر می کنند [ترجمه ترگمان]بانک ها و جوامع ساختمانی به طور خودکار مالیات را با نرخ ۲۰ درصد از کل بهره کسر می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• subtract from a total when you deduct an amount from a total, you reduce the total by that amount.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم duct 📌 این ریشه، معادل "led" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "led" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 reductive: an overly simple explanation that is led away from important details 🔘 inductive: reasoning led by observing data to form general conclusions 🔘 conduct: how one is led to behave or act 🔘 product: something led into existence by creation or manufacturing 🔘 abduct: to be led away against one’s will 🔘 aqueduct: a structure led to carry water across a valley 🔘 byproduct: a secondary outcome led by a main process 🔘 conductivity: the ability to be led by heat, electricity, or sound 🔘 conductor: someone who is led to guide a musical group 🔘 counterproductive: tending to be led in a way that hinders a goal 🔘 deduct: to be led to subtract something 🔘 deductible: something led to be acceptable as a subtraction, often in taxes 🔘 deduction: an amount led to a reduction in the total 🔘 duct: a passage led to carry substances in the body 🔘 ductile: easily led or influenced 🔘 ductility: the property of being led into thin wires or sheets 🔘 induct: to be ceremonially led into a position or office 🔘 inductee: a person led into an organization or group 🔘 induction: the act of being formally led into a role or position 🔘 introduction: the act of being led to begin something new 🔘 misconduct: to be led into bad behavior 🔘 production: the process led to create or produce something 🔘 reduction: the act of being led to decrease or lessen something 🔘 reproduction: the process led to generate offspring 🔘 reproductive: led to produce new life or offspring 🔘 seductive: tending to lead or entice into a desired state
دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: کلمه ی deduction یک اسم هست و دو معنی داره: ۱. قیاس، نتیجه گیری، استنباط ۲. کسر ( مبلغ ) حالا نکته اینجاست که اگر در معنای قیاس و استنباط باشه، فعلش میشه deduce ( استنباط کردن ) و صفتش هم میشه deductive ( قیاسی، استنباطی ) ... [مشاهده متن کامل]
ولی اگر در معنای کسر مبلغ باشه، فعلش میشه deduct ( کسر کردن ) و صفتش هم میشه deductible ( قابل کسر ) در هر حال، noun ( اسمِ ) همه ی این صفت ها و فعل ها همان deduction می باشد لطفا این دو را به خاطر داشته باشید چون به هیچ عنوان این فعل ها و صفت ها نمیتونن به جای هم به کار برند و حتما باید با توجه به معنا، از فعل و صفات اونها استفاده کنید
کم کردن مقدار/عدد از مقدار کلی Your employer will deduct income tax from your salary.