1. His stance on the decriminalization of narcotics best illustrated what made him tick.
[ترجمه گوگل]موضع او در مورد جرم زدایی از مواد مخدر به بهترین وجه نشان می دهد که چه چیزی او را وادار کرده است
[ترجمه ترگمان]موضع او در مورد decriminalization مواد مخدر نشان دهنده این بود که چه چیزی باعث شد او تیک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]موضع او در مورد decriminalization مواد مخدر نشان دهنده این بود که چه چیزی باعث شد او تیک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Decriminalization can be divided into two parts: decriminalization of the law and decriminalization of the fact.
[ترجمه گوگل]جرم زدایی را می توان به دو بخش تقسیم کرد: جرم زدایی از قانون و جرم زدایی از واقعیت
[ترجمه ترگمان]Decriminalization را می توان به دو بخش تقسیم کرد: decriminalization قانون و decriminalization واقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Decriminalization را می توان به دو بخش تقسیم کرد: decriminalization قانون و decriminalization واقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Chapter one: The summarization of decriminalization.
[ترجمه گوگل]فصل اول: خلاصه جرم زدایی
[ترجمه ترگمان]فصل اول: The of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فصل اول: The of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The decriminalization for euthanasia in China is facing not only the same puzzle as other countries, but also its own problem of cultural tradition and social reality.
[ترجمه گوگل]جرم زدایی از اتانازی در چین نه تنها با معمایی مشابه سایر کشورها، بلکه با مشکل سنت فرهنگی و واقعیت اجتماعی خود نیز مواجه است
[ترجمه ترگمان]The برای خودکشی در چین نه تنها مانند سایر کشورها، بلکه مشکل خود در سنت فرهنگی و واقعیت اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The برای خودکشی در چین نه تنها مانند سایر کشورها، بلکه مشکل خود در سنت فرهنگی و واقعیت اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. For some, decriminalization isn't enough, though: above, a pro-legalization March in Lisbon in 200
[ترجمه گوگل]با این حال، برای برخی، جرم زدایی کافی نیست: در بالا، یک راهپیمایی طرفدار قانونی سازی در لیسبون در سال 200
[ترجمه ترگمان]برای برخی، decriminalization به اندازه کافی نیست، هرچند: بالا، یک ماه مارس طرفدار قانونی در لیسبون در ۲۰۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای برخی، decriminalization به اندازه کافی نیست، هرچند: بالا، یک ماه مارس طرفدار قانونی در لیسبون در ۲۰۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Decriminalization of euthanasia is actually equal to acknowledgement of peoples right for death by law.
[ترجمه گوگل]جرم زدایی از اتانازی در واقع برابر است با به رسمیت شناختن حق مرگ مردم توسط قانون
[ترجمه ترگمان]پذیرش خودکشی در حقیقت برابر با تائید حق مردم برای مرگ از سوی قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پذیرش خودکشی در حقیقت برابر با تائید حق مردم برای مرگ از سوی قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Decriminalization is based on the spirit of criminal law's compressing and restraint, and it aims at pursuing the guarantee of human rights.
[ترجمه گوگل]جرم زدایی مبتنی بر روح فشرده سازی و خویشتن داری حقوق کیفری است و هدف آن پیگیری تضمین حقوق بشر است
[ترجمه ترگمان]Decriminalization براساس روح فشار و قید و حصر خانگی است و هدف آن پی گیری ضمانت حقوق بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Decriminalization براساس روح فشار و قید و حصر خانگی است و هدف آن پی گیری ضمانت حقوق بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Decriminalization of the fact can be divided into decriminalization in recourse and decriminalization in judgment.
[ترجمه گوگل]جرم زدایی از واقعیت را می توان به جرم زدایی در رجوع و جرم زدایی در قضاوت تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]Decriminalization این حقیقت را می توان به decriminalization در متوسل شدن و decriminalization در قضاوت تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Decriminalization این حقیقت را می توان به decriminalization در متوسل شدن و decriminalization در قضاوت تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Since the decriminalization of gay sex in 199 the Chinese government has come a long way in lifting some of the stigma associated with the gay community.
[ترجمه گوگل]از زمان جرمزدایی جنسی همجنسگرایان در سال 199، دولت چین راه درازی را برای رفع برخی از بدنامیهای مرتبط با جامعه همجنسگرایان طی کرده است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که روابط جنسی همجنس گرا در ۱۹۹ فرد در سال ۱۹۹ دولت چین برای بلند کردن برخی از ننگی که جامعه همجنس گرا در ارتباط است، راه درازی را طی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که روابط جنسی همجنس گرا در ۱۹۹ فرد در سال ۱۹۹ دولت چین برای بلند کردن برخی از ننگی که جامعه همجنس گرا در ارتباط است، راه درازی را طی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He's campaigning for the decriminalization of cannabis.
[ترجمه گوگل]او برای جرم زدایی از حشیش مبارزه می کند
[ترجمه ترگمان]او برای the شاهدانه مبارزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او برای the شاهدانه مبارزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If Argentina is the newest member of the decriminalization club, Uruguay may be the oldest.
[ترجمه گوگل]اگر آرژانتین جدیدترین عضو باشگاه جرم زدایی باشد، اروگوئه ممکن است قدیمی ترین عضو این باشگاه باشد
[ترجمه ترگمان]اگر آرژانتین جدیدترین عضو باشگاه decriminalization باشد، اروگوئه ممکن است قدیمی ترین عضو باشگاه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر آرژانتین جدیدترین عضو باشگاه decriminalization باشد، اروگوئه ممکن است قدیمی ترین عضو باشگاه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Decriminalization of the law can also be divided into four parts: legality, administrative illegality, civil illegality and neutralization of state attitude.
[ترجمه گوگل]جرم زدایی از قانون را نیز می توان به چهار بخش تقسیم کرد: قانونی بودن، غیرقانونی اداری، غیرقانونی مدنی و خنثی سازی نگرش دولتی
[ترجمه ترگمان]مشروعیت قانون همچنین می تواند به چهار بخش تقسیم شود: قانونی بودن، غیرقانونی بودن، غیرقانونی بودن داخلی و خنثی سازی رفتار دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مشروعیت قانون همچنین می تواند به چهار بخش تقسیم شود: قانونی بودن، غیرقانونی بودن، غیرقانونی بودن داخلی و خنثی سازی رفتار دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In the concluding chapter, Jonnes takes issue with those who favor decriminalization or legalization of recreational drugs.
[ترجمه گوگل]در فصل پایانی، جونز با کسانی که طرفدار جرم زدایی یا قانونی کردن مواد مخدر تفریحی هستند، بحث می کند
[ترجمه ترگمان]در فصل پایانی، Jonnes با کسانی که طرفدار decriminalization یا قانونی کردن داروهای سرگرمی هستند مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در فصل پایانی، Jonnes با کسانی که طرفدار decriminalization یا قانونی کردن داروهای سرگرمی هستند مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The 1972 National Commission on Marihuana and Drug Use had unanimously recommended decriminalization. It was "The Great Stoned Age," in the words of author and drug aficionado Martin Torgoff.
[ترجمه گوگل]کمیسیون ملی ماریهوانا و مصرف مواد مخدر در سال 1972 به اتفاق آرا جرمزدایی را توصیه کرده بود به قول مارتین تورگوف، نویسنده و علاقهمند به مواد مخدر، «عصر سنگهای بزرگ» بود
[ترجمه ترگمان]کمیسیون ملی مبارزه با مواد مخدر در سال ۱۹۷۲ به اتفاق آرا decriminalization را توصیه کرد این \"عصر بزرگ Stoned\" به گفته نویسنده و drug مارتین Torgoff بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کمیسیون ملی مبارزه با مواد مخدر در سال ۱۹۷۲ به اتفاق آرا decriminalization را توصیه کرد این \"عصر بزرگ Stoned\" به گفته نویسنده و drug مارتین Torgoff بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In 200 I produced a study on the overwhelming success of drug decriminalization in Portugal, published by the CATO Institute.
[ترجمه گوگل]در سال 200 مطالعه ای در مورد موفقیت چشمگیر جرم زدایی مواد مخدر در پرتغال انجام دادم که توسط موسسه CATO منتشر شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰، مطالعه ای بر روی موفقیت شدید مواد مخدر در پرتغال، که توسط موسسه CATO منتشر شد، ایجاد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰، مطالعه ای بر روی موفقیت شدید مواد مخدر در پرتغال، که توسط موسسه CATO منتشر شد، ایجاد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید