decrement

/ˈdekrəmənt//ˈdekrɪmənt/

معنی: کاهش، کهنگی، خمود، ضایعات، میزان کاهش، کاستن پلهای
معانی دیگر: نقصان، تقلیل، افت، کاستی، کمبود، فقدان، اتلاف، مبلغ از دست رفته، میزان اتلاف، ضریب خفیدگی، فرتوتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of gradually decreasing or lessening.
مشابه: drain

(2) تعریف: the amount lost by a gradual reduction or decrease. (Cf. increment.)

جمله های نمونه

1. Decrements at high levels are assumed to be the result of the impairment to short memory.
[ترجمه گوگل]فرض بر این است که کاهش در سطوح بالا نتیجه اختلال در حافظه کوتاه است
[ترجمه ترگمان]فرض می شود که سطوح بالا در سطوح بالا ناشی از نقص حافظه کوتاه مدت باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Typical instructions in this class increment or decrement an accumulator; here the implied value is plus or minus one.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل‌های معمولی در این کلاس، یک انباشته را افزایش یا کاهش می‌دهند در اینجا مقدار ضمنی مثبت یا منهای یک است
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل های معمول در این افزایش کلاس یا کاهش یک کالای با بار تجمع یافته؛ در اینجا مقدار ضمنی مثبت یا منفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Expression statement or statements to increment or decrement the loop counters.
[ترجمه گوگل]عبارت یا عباراتی برای افزایش یا کاهش شمارنده های حلقه
[ترجمه ترگمان]بیان یا اظهارات برای افزایش یا کاهش counters حلقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Numeric and enumeration types have decrement operators.
[ترجمه گوگل]انواع عددی و شمارشی عملگرهای کاهشی دارند
[ترجمه ترگمان]انواع شمارش و شمارش تعداد اپراتورها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The decrement of the brightness was dominated by the redox potential of the mediator and concentration.
[ترجمه گوگل]کاهش روشنایی با پتانسیل ردوکس واسطه و غلظت تحت سلطه بود
[ترجمه ترگمان]کاهش درخشندگی به واسطه پتانسیل redox واسطه و غلظت، تحت سلطه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The results show that the logarithmic decrement of the system is greatly increased when it is equipped with the damper.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که کاهش لگاریتمی سیستم در صورت مجهز شدن به دمپر بسیار افزایش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که هنگامی که دستگاه به the مجهز باشد، کاهش توان سیستم به شدت افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was no postfix decrement operator defined for the given type.
[ترجمه گوگل]هیچ عملگر کاهش پسوندی برای نوع داده شده تعریف نشده است
[ترجمه ترگمان]هیچ عملگر decrement برای نوع مشخص شده وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Packaging decrement, innoxious, resourcelization became the people's consensus.
[ترجمه گوگل]کاهش بسته‌بندی، بی‌ضرر شدن، تبدیل به منابع مورد توافق مردم شد
[ترجمه ترگمان]بسته بندی، innoxious، resourcelization به اجماع مردم تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Increment and decrement operators produce the value of the variable as a result.
[ترجمه گوگل]عملگرهای افزایش و کاهش در نتیجه مقدار متغیر را تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]Increment و decrement همچنین مقدار متغیر را به عنوان نتیجه تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The multiple decrement life table analysis showed the 12th gross cumulative failure rates for quinacrine sterilization was 13%.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل جدول عمر کاهش چندگانه نشان داد که دوازدهمین میزان شکست تجمعی ناخالص برای عقیم سازی کویناکرین 13 درصد بود
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل جدول زندگی کاهش تعداد ۱۲ درصد ناخالص کلی را برای استریل کردن quinacrine نشان داد (۱۳ % بود)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is the prefix version of the decrement operator.
[ترجمه گوگل]این نسخه پیشوند عملگر کاهش است
[ترجمه ترگمان]این پیشوند نسخه عملگر decrement است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do not use an increment or decrement operator on the same object in more than two subexpressions of the same expression.
[ترجمه گوگل]از عملگر افزایش یا کاهش در یک شیء در بیش از دو عبارت فرعی از یک عبارت استفاده نکنید
[ترجمه ترگمان]از افزایش یا کاهش عملگر روی یک شی در بیش از دو حالت از همان حالت استفاده نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The second form is a postfix decrement operation.
[ترجمه گوگل]شکل دوم یک عملیات کاهش پسوند است
[ترجمه ترگمان]شکل دوم یک عملیات decrement است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The iterators on the standard containers all support decrement as well as increment.
[ترجمه گوگل]تکرارکننده های روی کانتینرهای استاندارد همگی از کاهش و همچنین افزایش پشتیبانی می کنند
[ترجمه ترگمان]The روی ظروف استاندارد همگی از کاهش و همچنین افزایش پشتیبانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The decrement of clay swelling in the fluid is of 80. 5 %.
[ترجمه گوگل]کاهش تورم خاک رس در سیال 80 5 درصد است
[ترجمه ترگمان]کاهش تورم خاک رس در سیال از ۸۰ است % ۵
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

کهنگی (اسم)
decrement, archaism, obsolescence

خمود (اسم)
decrement, remission, mollification, senility, blackout, assuagement, pacification, dying, extinction

ضایعات (اسم)
decrement, waste, garble, losses, damages, wastage

میزان کاهش (اسم)
decrement

کاستن پلهای (اسم)
decrement

تخصصی

[کامپیوتر] کاستن پله ای ؛ میزان کاهش .کاهش
[برق و الکترونیک] کاهیدگی، ضریب میرایی 1. کمیتی که به اندازه ی آن یک متغیر کاهش می یابد . 2. demping factor .
[زمین شناسی] کاهش، نقصان ،افت تخلیه آب زیر زمینی
[ریاضیات] تنزل، کاهش، نقصان، نزول، کاهش
[آمار] کاستی

انگلیسی به انگلیسی

• reduction, decreasing

پیشنهاد کاربران

impairment
Decrement is a synonym of decrease.
As nouns the difference between decrement and decrease is that decrement is a small quantity removed or lost one of a series of regular subtractions while decrease is an amount by which a quantity is decreased.
...
[مشاهده متن کامل]

As verbs the difference between decrement and decrease is that decrement is to decrease a value by a basic quantity unit while decrease is of a quantity, to become smaller.

کاهش

بپرس