decrease

/dɪˈkriːs//dɪˈkriːs/

معنی: کاهش، تنزیل، نقصان یافتن، کم کردن یا شدن، خیلی کم کردن، خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن
معانی دیگر: کم شدن، کم کردن، کاهیدن، ویدا شدن، تقلیل دادن یا یافتن، کم شدگی، میزان کاهش

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: decreases, decreasing, decreased
• : تعریف: to become less in number, amount, size, strength, or the like; diminish.
مترادف: abate, diminish, fall, lessen
متضاد: accumulate, amplify, augment, build, expand, grow, increase, mount, proliferate, rise, strengthen, swell
مشابه: contract, decline, die away, die down, dip, drop, drop off, dwindle, ease off, ease up, ebb, fade, fall off, flag, let up, lower, ooze, peter out, remit, shrink, sink, slack, slacken, subside, taper, wane, weaken, wind down

- Student enrollment in science classes decreased last year.
[ترجمه گوگل] ثبت نام دانش آموزان در کلاس های علوم در سال گذشته کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان] سال گذشته ثبت نام دانش آموزان در کلاس های علوم کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The price of gas temporarily decreased in January.
[ترجمه گوگل] قیمت گاز در ژانویه به طور موقت کاهش یافت
[ترجمه ترگمان] قیمت گاز به طور موقت در ماه ژانویه کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Demand for these products seems to have decreased.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد تقاضا برای این محصولات کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که تقاضا برای این محصولات کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to become less; cause to diminish.
مترادف: attenuate, diminish, lessen, lower, reduce
متضاد: amplify, augment, increase, swell
مشابه: abate, abridge, contract, cut, cut down on, de-escalate, deduct, mitigate, pare, retrench, scant, shorten, shrink, slacken, taper off

- We've been forced to decrease our spending this year.
[ترجمه علی خوشنامی] ما تحت فشاریم که هزینه های امسال رو کاهش بدیم.
|
[ترجمه گوگل] امسال مجبور شدیم هزینه هایمان را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان] ما مجبوریم امسال هزینه های خود را کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Taking this medication along with food decreases its effect.
[ترجمه گوگل] مصرف این دارو همراه با غذا اثر آن را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان] مصرف این دارو به همراه غذا تاثیر آن را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: decreasingly (adv.)
(1) تعریف: the act of decreasing or condition of being decreased; diminishment; reduction.
مترادف: abatement, diminishment, diminution, lessening, reduction
متضاد: growth, increase, swell
مشابه: abridgment, attrition, cut, cutback, decrement, dip, loss, lowering, mitigation, retrenchment, shrink, wane

- The doctor is worried about the decrease in my appetite.
[ترجمه گوگل] دکتر نگران کاهش اشتهای من است
[ترجمه ترگمان] دکتر نگران کاهش اشتها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the amount or extent by which something decreases.
مترادف: decline, drop, reduction
متضاد: increase, rise
مشابه: cut, decrement, downturn, ebb, fall, fall-off, loss, sag, shrink, shrinkage, wane

- Last year saw a ten percent decrease in property values.
[ترجمه گوگل] سال گذشته شاهد کاهش ده درصدی ارزش ملک بودیم
[ترجمه ترگمان] سال گذشته شاهد کاهش ۱۰ درصدی در مقادیر دارایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a decrease in prices
کاهش قیمت ها

2. a population decrease
تقلیل جمعیت

3. we should decrease our imports and increase our exports
ما باید واردات خود را کاهش بدهیم و بر صادرات بیافزاییم.

4. on the decrease
روبه کاهش،در حال تقلیل،در حال نقصان

5. infant mortality is on the decrease
مرگ و میر کودکان رو به نقصان است.

6. There was a decrease in the number of children in school.
[ترجمه گوگل]تعداد کودکان در مدرسه کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]تعداد کودکان در مدرسه کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People should decrease the amount of fat they eat.
[ترجمه پارسا] مردم باید میزان چربی که می خورند را کم کنند
|
[ترجمه گوگل]افراد باید میزان چربی مصرفی خود را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]مردم باید مقدار چربی که می خورند را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There has been a sharp decrease in pollution since the law was introduced.
[ترجمه گوگل]از زمان تصویب این قانون آلودگی هوا به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]از زمانی که قانون معرفی شد، کاهش شدیدی در آلودگی صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are indications that unemployment will decrease.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی از کاهش بیکاری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد که بیکاری کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any decrease in tourism could have serious repercussions for the local economy.
[ترجمه گوگل]هر گونه کاهش گردشگری می تواند عواقب جدی برای اقتصاد محلی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر کاهش در توریسم می تواند پیامدهای جدی برای اقتصاد محلی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The report's finding on the decrease in violent crime supports the police chief's claims.
[ترجمه گوگل]یافته های گزارش در مورد کاهش جرایم خشونت آمیز ادعاهای رئیس پلیس را تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]یافته های این گزارش حاکی از کاهش جرم خشونت آمیز از ادعاهای رئیس پلیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The decrease in the number of bicycles and cars might give rise to another new set of problems.
[ترجمه گوگل]کاهش تعداد دوچرخه ها و اتومبیل ها ممکن است مجموعه جدیدی از مشکلات را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]کاهش تعداد دوچرخه و اتومبیل ممکن است باعث ایجاد یک سری مشکلات جدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There has been some decrease in military spending this year.
[ترجمه گوگل]در سال جاری هزینه های نظامی کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]در سال جاری برخی کاهش در هزینه های نظامی صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There has been a steady decrease in the number of visitors.
[ترجمه گوگل]کاهش پیوسته در تعداد بازدیدکنندگان وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]تعداد بازدید کنندگان کاهش ثابتی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There has been a decrease in imports.
[ترجمه گوگل]کاهش واردات داشته است
[ترجمه ترگمان]میزان واردات نیز کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This year's figures show a decrease of 30% on last year.
[ترجمه گوگل]ارقام امسال نسبت به سال گذشته 30 درصد کاهش داشته است
[ترجمه ترگمان]آمار سال جاری نشان دهنده کاهش ۳۰ درصدی در سال گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There has been some decrease in imports.
[ترجمه گوگل]مقداری واردات کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]مقداری کاهش در واردات وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There was a slight decrease in his weight after a week of dieting.
[ترجمه گوگل]بعد از یک هفته رژیم لاغری کمی کاهش وزن داشت
[ترجمه ترگمان]پس از یک هفته رژیم غذایی، کاهش اندکی در وزن او به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. There has been a modest decrease in house prices this year.
[ترجمه گوگل]قیمت مسکن در سال جاری کاهش قابل توجهی داشته است
[ترجمه ترگمان]یک کاهش متوسط در قیمت خانه در سال جاری وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

تنزیل (اسم)
decrease, reduction, interest

نقصان یافتن (فعل)
diminish, wane, decrease

کم کردن یا شدن (فعل)
decrease

خیلی کم کردن (فعل)
decrease

خرد شدن (فعل)
abate, diminish, wane, dwindle, slacken, relent, pass off, shrink, crush, decrease, lessen, decline, remit, narrow, flag, lower, de-escalate, crack up, depopulate, relax, fall away, grow away, grow down, pink, shrink away

خرد کردن (فعل)
abate, diminish, mitigate, grind, squelch, minify, smash, chop, reduce, decrease, lessen, exterminate, eliminate, narrow, hash, fragment, fritter, annihilate, extenuate, shatter, shiver, crash, de-escalate, break to pieces, disintegrate, mash, comminute, mince, mangle, cut down, fragmentize, demolish, hack, fractionalize, pestle, steamroller

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

تخصصی

[برق و الکترونیک] کاهش یافتن، نزول کردن
[مهندسی گاز] کم کردن، نزول کردن، کاهش
[نساجی] کاهش - نقصان
[ریاضیات] نزول کردن

انگلیسی به انگلیسی

• decline; reduction, lessening
reduce, lessen; decline
when something decreases or when you decrease it, it becomes smaller.
a decrease is a reduction in the quantity or size of something.
see also decreasing.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Decrease
🔘 Diminish
🔘 Lessen
🔘 Reduce
🔘 Shrink
🔘 Contract
✅ Definition:
👉 To become smaller or fewer in size, amount, or degree.
increase به معنی افزایش
decrease به معنی نزول
crease به معنی چین چروک
سیر نزولی داشتن
کاهش دادن، کاستن
decrease ( v, n ) ( dɪˈkris ) =to become or make sth become smaller in size, etc. , e. g. a decreasing population. Donations have decreased significantly over the past few years.
decrease
decrease: کاهش دادن
👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : decrease ( d ) 💎 تلفظ واژه: DĒk - rēs ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: نزول ( یافته ) ، کم ( شده ) ، تنزل ( یافته ) ، کاهش ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : hyp - , hypo - , - penia
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
اسم ( noun ) : decrease
فعل ( verb ) : decrease
صفت ( adjective ) : decreasing
قید ( adverb ) : decreasingly
کاهش یافتن
cut back on = To reduce or decrease something
Decrease ( verb ) = Decline ( verb )
به معناهای : کاهش یافتن، افت کردن، نزول یافتن، افول کردن، کاسته شدن، تقلیل یافتن
Decrease ( noun ) = Decline ( noun )
به معناهای: کاهش، نزول، تنزل، افول، افت، تحلیل، تضعیف، انحطاط
A reduction in the amount or size of something
There was a decrease in the number of children in the school
نزول کردن، کاهش یافتن
کم شدن ، کاهش یافتن
the number of new students decreased from 210 to 160 this year
امسال تعداد دانشجویان جدید از 210 به 160 کاهش یافت
تجربی 93 ، انسانی 90 ، هنر 90
کاهش ، ، ، کم کردن ، ، ، تنزل ، ، ، پایین آوردن
تنزل
Reduction
کاهش ، کم کردن، کاستن

افت
کاهش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس