• (3)تعریف: a medal, sash, badge, or the like conferred as a mark of honor or military distinction. • مترادف: badge, honor, laurels, medal • مشابه: award, distinction, ribbon
جمله های نمونه
1. the decoration of the streets was costly and time-consuming
آذین بندی خیابان ها پرخرج و وقت گیر بود.
2. the building's inside decoration
تزیینات درونی ساختمان
3. It was a building without any adornment or decoration.
[ترجمه Ayda Moradi] این ساختمان بدون تزیین و دکوراسیون بود
|
[ترجمه گوگل]بنایی بود بدون زینت و تزئین [ترجمه ترگمان]ساختمانی بدون تزیین و تزیین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The decoration and furnishings had to be practical enough for a family home.
[ترجمه گوگل]دکوراسیون و اثاثیه باید به اندازه کافی کاربردی برای یک خانه خانوادگی باشد [ترجمه ترگمان]تزیین و اثاثیه لازم بود برای یک خانواده خانوادگی به اندازه کافی عملی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The general wore a decoration on his left breast.
[ترجمه گوگل]ژنرال تزیینی بر سینه چپ خود داشت [ترجمه ترگمان]ژنرال بر سینه چپش مدال طلا به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The George Cross is a decoration that is bestowed on British civilians for acts of great bravery.
[ترجمه گوگل]جورج صلیب تزئینی است که به غیرنظامیان بریتانیایی برای اعمال شجاعانه بزرگ اهدا می شود [ترجمه ترگمان]صلیب جورج علامتی است که به خاطر اعمال شجاعت عظیم به شهروندان بریتانیایی اعطا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You may not care for this kind of decoration at first, but as you get used to it, you will find.
[ترجمه گوگل]ممکن است در ابتدا به این نوع دکوراسیون اهمیت ندهید، اما با عادت کردن به آن، متوجه خواهید شد [ترجمه ترگمان]شما ممکن است در ابتدا به این نوع دکوراسیون توجه نکنید، اما همانطور که عادت دارید، پیدا خواهید کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He is an expert on Islamic decoration.
[ترجمه گوگل]او متخصص تزئینات اسلامی است [ترجمه ترگمان]او متخصص تزئین اسلامی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Much of the original decoration was painted over.
[ترجمه گوگل]بیشتر تزئینات اصلی روی آن نقاشی شده بود [ترجمه ترگمان]بیشتر تزیینات اصلی روی آن نقاشی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I like the decoration - it's got quite a Spanish feel to it.
[ترجمه گوگل]من دکوراسیون را دوست دارم - کاملاً یک حس اسپانیایی به آن دارد [ترجمه ترگمان]از این دکور خوشم می آید - کاملا اسپانیایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She'd put these whatnots in her hair as decoration.
[ترجمه گوگل]او این چیزها را به عنوان تزئین در موهایش می گذاشت [ترجمه ترگمان]او این whatnots را به عنوان مدال در موهایش قرار داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The decoration on the cake was a work of art.
[ترجمه گوگل]تزئین روی کیک یک اثر هنری بود [ترجمه ترگمان]تزیین کیک کار هنری بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When will they finish the decoration of the bathroom?
[ترجمه گوگل]چه زمانی دکوراسیون سرویس بهداشتی را تمام می کنند؟ [ترجمه ترگمان]چه وقت تزئین حمام را تمام خواهند کرد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Such decoration was a typical feature of the baroque period.
[ترجمه گوگل]چنین تزئینی یکی از ویژگی های معمول دوره باروک بود [ترجمه ترگمان]این تزیین یک ویژگی معمول دوره باروک بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The interior decoration is quite restrained.
[ترجمه گوگل]دکوراسیون داخلی کاملاً محدود است [ترجمه ترگمان]دکوراسیون داخلی کاملا مهار شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. We did all the interior decoration ourselves.
[ترجمه گوگل]تمام دکوراسیون داخلی را خودمان انجام دادیم [ترجمه ترگمان]ما همه دکوراسیون داخلی را انجام دادیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تزیین (اسم)
adornment, decoration, embellishment, garniture
اراستگی (اسم)
adornment, decoration, titivation
تصنع (اسم)
artifice, decoration, preciosity
ارایشگری (اسم)
decoration
اذین بندی (اسم)
decoration
مدال یا نشان (اسم)
decoration
پیرایه (اسم)
ornament, decoration, frill
تخصصی
[عمران و معماری] تزیین - زینتکاری
انگلیسی به انگلیسی
• ornament; adornment; beautification; medal or honor which is bestowed upon someone (e.g. in the armed forces) decorations are features added to something to make it look more attractive. the decoration of a room or building is the furniture, wallpaper, and ornaments there. a decoration is a medal given to someone as an official honour.
پیشنهاد کاربران
دکورش
دکورش ( Dekoresh ) �دکور� ( decor ) و �ِش� ( ation ) برخی فرنگواژه ها به ویژه فرانسواژه ها تنها نیاز به پارسیزش ( پارسیزه کردن ) دارند و پسوندهایشان باید پارسی شود.
decoration ( عمومی ) واژه مصوب: آرایهگری تعریف: هنر تزیین مکان یا اشیا|||متـ . آرایش 4، ـ آرایی |||* ـ آرایی در ترکیباتی مانند صحنهآرایی و گلآرایی به کار میرود.
First, the decoration of my room model changed and became more excellent
آمودَن: به معنی افزودن چیزی به یه شی یا محل
پوشش دادن
در نظامی گری به معنای مدال و افتخارات یا تقدیرات ترجمه می شود.
