decontrol

/ˌdiːkənˈtroʊl//ˌdiːkənˈtrəʊl/

(برداشتن کنترل) لگام برداری، اپادی، دست از کنترل برداشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: decontrols, decontrolling, decontrolled
• : تعریف: to eliminate control over (something), esp. government control; deregulate.

- After the war, wages were decontrolled.
[ترجمه گوگل] پس از جنگ، دستمزدها از کنترل خارج شد
[ترجمه ترگمان] بعد از جنگ، مزد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of freeing from control or condition of being freed from control.

جمله های نمونه

1. Prices have been decontrolled and markets are flourishing.
[ترجمه گوگل]قیمت ها کنترل نشده و بازارها در حال رونق هستند
[ترجمه ترگمان]قیمت ها افزایش یافته اند و بازارها در حال شکوفایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Russian government chose not to decontrol oil and gas prices last January.
[ترجمه گوگل]دولت روسیه در ژانویه گذشته تصمیم گرفت قیمت نفت و گاز را کنترل نکند
[ترجمه ترگمان]دولت روسیه در ژانویه گذشته قیمت های نفت و گاز را کنترل نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These ideas, based on liberalization and decontrol, struck an immediate chord in the Conservative Party.
[ترجمه گوگل]این ایده‌ها که مبتنی بر آزادسازی و کنترل‌زدایی بود، فوراً در حزب محافظه‌کار تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]این ایده ها، براساس آزادسازی و عدم کنترل، در حزب محافظه کار به یک chord فوری رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the power market of decontrol, economy generates electricity independently the company is faced with participate in a variety of markets to trade problem.
[ترجمه گوگل]در بازار قدرت کنترل‌زدایی، اقتصاد به‌طور مستقل برق تولید می‌کند که شرکت با مشارکت در بازارهای مختلف برای تجارت با مشکل مواجه است
[ترجمه ترگمان]در بازار برق عدم کنترل، اقتصاد به طور مستقل برق تولید می کند شرکت با شرکت در انواعی از بازارها به مشکل تجاری مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let me explain three key ways the decontrol process can improve your life.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید سه راه کلیدی را توضیح دهم که فرآیند کنترل زدایی می تواند زندگی شما را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید سه روش کلیدی را توضیح دهم که فرآیند آزاد کردن می تواند زندگی شما را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The electric power industry passes to decontrol, lead into the competition, and improve the economic performance of generation transmition and distribution the electricity.
[ترجمه گوگل]صنعت برق در حال عبور از کنترل، هدایت به رقابت و بهبود عملکرد اقتصادی تولید انتقال و توزیع برق است
[ترجمه ترگمان]صنعت برق به دلیل عدم کنترل، وارد رقابت می شود و عملکرد اقتصادی تولید کننده تولید و توزیع برق را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And, of course, there was the decontrol of oil markets.
[ترجمه گوگل]و البته کنترل زدایی از بازارهای نفت وجود داشت
[ترجمه ترگمان]و البته، عدم کنترل بازارهای نفت وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A second important theme in the evolving urban debate after 1979 is the issue of deregulation and decontrol.
[ترجمه گوگل]دومین موضوع مهم در بحث شهری در حال تحول پس از سال 1979، موضوع مقررات زدایی و کنترل زدایی است
[ترجمه ترگمان]دومین موضوع مهم در مناظره شهری در حال تحول پس از سال ۱۹۷۹ مساله عدم کنترل و کنترل عدم کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He established a national energy policy that included conservation, price decontrol, and new technology.
[ترجمه گوگل]او یک سیاست ملی انرژی را ایجاد کرد که شامل حفاظت، کنترل‌زدایی قیمت و فناوری جدید بود
[ترجمه ترگمان]او یک سیاست ملی انرژی ایجاد کرد که شامل حفاظت، عدم کنترل قیمت و فن آوری جدید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• release from government control, remove control

پیشنهاد کاربران

"Decontrol" refers to the process of removing or relaxing government controls, regulations, or restrictions on certain aspects of the economy, such as prices, industries, or resources. This term is often used in the context of economic policies where governments decide to reduce their intervention in specific sectors by lifting regulations or price controls. Decontrol can lead to increased market competition, efficiency, and flexibility as businesses are allowed more freedom to operate without strict governmental oversight.
...
[مشاهده متن کامل]

به فرآیند حذف کردن یا کاهش دادن کنترل ها، مقررات یا محدودیت های دولتی بر جنبه های خاصی از اقتصاد، مانند قیمت ها، صنایع یا منابع اشاره دارد. این اصطلاح اغلب در زمینه سیاست های اقتصادی استفاده می شود که در آن دولت ها تصمیم می گیرند با لغو مقررات یا کنترل های قیمت، مداخله خود را در بخش های خاص کاهش دهند. کنترل زدایی می تواند منجر به افزایش رقابت در بازار، کارایی و انعطاف پذیری شود، زیرا به کسب وکارها اجازه داده می شود که آزادی بیشتری برای فعالیت بدون نظارت دقیق دولتی داشته باشند.
The government decided to decontrol fuel prices, allowing market forces to determine the cost at the pump.
After years of strict regulations, the industry welcomed the decontrol of production quotas, leading to increased competition and innovation.
The recent decontrol of rent prices in the city has sparked debates about affordability and housing accessibility.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/decontrol
عدم کنترل
دست از کنترل برداشتن

بپرس