deconstruction

/dikənˈstrəkʃən//ˌdiːkənˈstrʌkʃən/

(نقد ادبی ـ این عقیده: به خاطر ویژگی های لسان انسانی هیچ متنی دارای معنی ثابت و منسجم نیست) واسازی

جمله های نمونه

1. The deconstruction of the pop sales process had become a breathy celebration of sales people.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی فرآیند فروش پاپ تبدیل به جشن نفس گیر فروشندگان شده بود
[ترجمه ترگمان]واسازی فرآیند فروش پاپ به یک جشن بزرگ از مردم فروش تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Foster's set of negatives is a concise deconstruction of areas once considered inviolable.
[ترجمه گوگل]مجموعه نگاتیو فاستر، ساختارشکنی مختصری از مناطقی است که زمانی غیرقابل تعرض تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]مجموعه نکات منفی فاستر یک واسازی مختصر از حوزه هایی است که زمانی مورد تجاوز قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For deconstruction, however, this erasure of the world is crucial.
[ترجمه گوگل]اما برای ساختارشکنی، این پاک کردن جهان بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای واسازی، این erasure جهان حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The deconstruction of narrative as a natural or unproblematic activity was to be amplified by several other literary theorists.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی روایت به‌عنوان یک فعالیت طبیعی یا بدون مشکل، قرار بود توسط چندین نظریه‌پرداز ادبی دیگر تقویت شود
[ترجمه ترگمان]واسازی روایت به عنوان یک فعالیت طبیعی یا غیر طبیعی توسط چندین نظریه پردازان ادبی دیگر تقویت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A more contemporary comparison might be deconstruction, which tries to subvert the text by turning its own unacknowledged premises against it.
[ترجمه گوگل]مقایسه امروزی‌تر ممکن است ساختارشکنی باشد، که سعی می‌کند متن را با برگرداندن مقدمات ناشناخته‌اش علیه آن، واژگون کند
[ترجمه ترگمان]مقایسه معاصر ممکن است واسازی باشد، که تلاش می کند متن را با تبدیل محوطه unacknowledged خود به آن واژگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Similarly, structural analysis is replaced by deconstruction which also questions its objects rather than reflecting them.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، تحلیل ساختاری با ساختارشکنی جایگزین می‌شود که به جای انعکاس ابژه‌های خود، آنها را زیر سوال می‌برد
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تحلیل ساختاری با واسازی جایگزین می شود که اشیا خود را به جای انعکاس آن ها سوال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Deconstruction is not just a reversal of strategies or a neutralisation of binary opposites: it is a process of displacement.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی فقط معکوس کردن استراتژی ها یا خنثی کردن اضداد دوتایی نیست: این یک فرآیند جابجایی است
[ترجمه ترگمان]ساختارشکنی تنها یک تغییر استراتژی یا مجموعه ای از opposites دوگانه نیست: این یک فرآیند جابجایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lafayette Square was strewn with the stuff of deconstruction: moving vans, cherry pickers, lumber and paper.
[ترجمه گوگل]میدان لافایت مملو از مواد ساختارشکنی بود: ون های متحرک، گیلاس چین، الوار و کاغذ
[ترجمه ترگمان]میدان لافایت پر از چیزهایی از ساختارشکنی بود: ون های در حال حرکت، کارگران گیلاس، الوار و کاغذ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A deconstruction of the Twinkie might go something like this: First, there is a certain unabashed nakedness about them.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی Twinkie ممکن است چیزی شبیه به این باشد: اول، یک برهنگی بی‌حرمتی در مورد آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]واسازی of ممکن است چیزی مانند این باشد: اول، یک برهنگی گستاخانه مشخص در مورد آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Michael Ryan has looked for a rapprochement between deconstruction and Marxism.
[ترجمه گوگل]مایکل رایان به دنبال نزدیکی بین ساختارشکنی و مارکسیسم بوده است
[ترجمه ترگمان]مایکل رایان به دنبال ایجاد روابط حسنه بین واسازی و مارکسیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The installation, in a simple form, completes the deconstruction and recomposition of multi-media information.
[ترجمه گوگل]نصب، به شکلی ساده، ساختارشکنی و ترکیب مجدد اطلاعات چند رسانه ای را کامل می کند
[ترجمه ترگمان]نصب، به شکل ساده ای، ساختارشکنی و recomposition اطلاعات چند رسانه ای را کامل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Originally your love is my deconstruction, my happiness is the sacrifice.
[ترجمه گوگل]در اصل عشق تو ساختارشکنی من است، خوشبختی من قربانی است
[ترجمه ترگمان]در اصل عشق تو واسازی من است، خوشبختی من قربانی کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One consequence of deconstruction is that certainty in textual analyses becomes impossible.
[ترجمه گوگل]یکی از پیامدهای ساختارشکنی این است که قطعیت در تحلیل های متنی غیرممکن می شود
[ترجمه ترگمان]یکی از پیامد واسازی این است که قطعیت در تجزیه و تحلیل های متنی غیر ممکن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Deruida's "deconstruction" derives from the concept "construction" proposed by Heidegger, both of which contrapose traditional metaphysics.
[ترجمه گوگل]«ساخت‌شکنی» درویدا از مفهوم «ساخت» که هایدگر پیشنهاد کرده است، نشأت می‌گیرد، که هر دو با متافیزیک سنتی در تضاد هستند
[ترجمه ترگمان]واسازی \"واسازی\" برگرفته از مفهوم \"ساخت وساز\" است که توسط هایدگر پیشنهاد شده است، که هر دو متافیزیک سنتی را contrapose
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On in this planetoid deconstruction instantaneous, entire several passes through the Earth which the death atmosphere covers, finally glows brand-new fulls of vitality!
[ترجمه گوگل]در این ساختارشکنی سیاره‌نمای آنی، کل چندین از زمین عبور می‌کند که جو مرگ آن را می‌پوشاند، در نهایت سرشار از سرزندگی کاملاً جدید می‌درخشد!
[ترجمه ترگمان]در این واسازی تعارض لحظه ای، کل چندین عبور از کره زمین که جو مرگ را پوشش می دهد، و در نهایت درخشش جدیدی از سرزندگی را به وجود می آورد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• interpretive approach to analyzing texts that negates the idea that there is one objective meaning and leaves a text open to subjective and creative interpretation

پیشنهاد کاربران

واسازی/بن فکنی/ساخت شکنی/ساختارشکنی/شالوده شکنی/ساختارزدایی.
یک اصطلاح در اصل فلسفی و ادبی که اینو میگه که متون ثابت و نهایی نیستند و به طور مداوم در حال تغییر و تفسیر دوباره هستند. واسازی به معنی تخریب یا نادیده گرفتن معنی نیست بلکه به معنی باز کردن و تحلیل کردن عمیق تر متون و ساختارهای فکری برای درک پیچیدگی ها و تناقضات درون آنها است.
...
[مشاهده متن کامل]

ساختار شکنی
ساختارشکنی و تابوشکنی و آگاه سازی
شاید بهترین معنی باشه.
مثلا به معنی آگاه کردن مردم از دروغ هایی که یک عمر یک دولت به خورد مردمش داده.
Deconstruction is just us tearing down all the propaganda that we have been fed our whole lives. 43 years of things at my country has told me has been a lie so going back through and trying to figure out what lie and what’s the truth.
...
[مشاهده متن کامل]

Deconstruction بمعنی ساختار شکنی محض نیست بلکه واسازی ( dismantling ) است؛ ساخت گشایی
پیشنهادِ واژه :
واژه یِ " deconstruction" برآمده از پیشوندِ " de" و واژه یِ " construction" است.
1 - پیشوندِ de :
de و dis در زبانهایِ اروپایی برابر با پیشوندِ " وی/گُ" در زبانِ پارسی است.
( در اینباره به دیدگاهِ اینجانب در پانوشتِ واژه یِ " وی" بویژه فتادِ 7 مراجعه بفرمایید. )
...
[مشاهده متن کامل]

2 - واژه یِ " construction":
construction برآمده از کارواژه یِ " construct " به چمِ " ساختن" می باشد. tion در زبانهایِ اروپایی همان پسوندِ " ِش" در زبانِ پارسی است که در زبانِ پارسیِ میانه " ایشن" بوده است.
. . . . . . . . . . . . . . .
پس اگر بخواهیم برایِ واژگانِ " deconstruct" و " deconstruction" واژگانِ درخوری یابیم، می توان از کارواژه یِ " گُساختن/ویساختن" بهره ببریم و از آن واژگانی همچون " گُسازی ( ویسازی ) ، گُساخت ( ویساخت ) ، گُسازِش ( ویسازِش ) ، گُسازه ( ویسازه ) ، گُساختار ( ویساختار ) و . . . " را برآوریم.
"وی/گُ" را در واژگانی همچون " گُذاشتن، گُستردن، گُداختن و. . . " و پیشوندِ " وی" را در واژگانی همچون "ویران" داریم. پیشوندِ "وی" و " گُ" یکی و اینهمان هستند.
( افزون بر آنچه گفته شد، واژه یِ "ساختارزدایی" نیز واژه یِ زیبایی است. )

The term deconstruction refers to approaches to understanding the relationship between text and meaning
واسازی، شالوده شکنی، بن فکنی، ساخت گشایی، یا دِکُنستروکسیُن ( به فرانسوی: D�construction ) نوعی خوانش متن است که در آن کوشیده می شود پیش فرض های داخل یک متن کشف شود.
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Deconstruction
واساخت، ساخت شکنی، ساخت زدایی
مفهومی هست که در نظریات پسا ساختارگرایی، توسط Derrida مطرح شد. در این مفهوم نگاه متفاوتی به زبان داشت و زبان رو بر اساس کلمه یا logo معرفی کرد. Derrida زبان گفتاری رو بر نوشتار ارجح دونست، به این خاطر
...
[مشاهده متن کامل]
که در زبان گفتار یک گوینده ی حاضر وجود داره که میتونه آنچه را که داره میگه رو توضیح و تشریح کنه که این امکان در زبان نوشتار به دلیل غیاب نویسنده، وجود نداره. همینطور مفاهیمی مثل signifier و signified و موضوعات دیگه رو در رابطه با زبان عنوان کرد.

تجزیه، تحلیل
برهم زنی
ساخت شکنی، ساخت گشایی
نقد کردن، واکاوی کردن، بررسی ساختار
ساختارشکنی، ساخت شکنی، ساختارزدایی
ضد ساخت
تخریب
بنیان فکنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس