1. The deconstruction of the pop sales process had become a breathy celebration of sales people.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی فرآیند فروش پاپ تبدیل به جشن نفس گیر فروشندگان شده بود
[ترجمه ترگمان]واسازی فرآیند فروش پاپ به یک جشن بزرگ از مردم فروش تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واسازی فرآیند فروش پاپ به یک جشن بزرگ از مردم فروش تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Foster's set of negatives is a concise deconstruction of areas once considered inviolable.
[ترجمه گوگل]مجموعه نگاتیو فاستر، ساختارشکنی مختصری از مناطقی است که زمانی غیرقابل تعرض تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]مجموعه نکات منفی فاستر یک واسازی مختصر از حوزه هایی است که زمانی مورد تجاوز قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مجموعه نکات منفی فاستر یک واسازی مختصر از حوزه هایی است که زمانی مورد تجاوز قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For deconstruction, however, this erasure of the world is crucial.
[ترجمه گوگل]اما برای ساختارشکنی، این پاک کردن جهان بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای واسازی، این erasure جهان حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای واسازی، این erasure جهان حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The deconstruction of narrative as a natural or unproblematic activity was to be amplified by several other literary theorists.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی روایت بهعنوان یک فعالیت طبیعی یا بدون مشکل، قرار بود توسط چندین نظریهپرداز ادبی دیگر تقویت شود
[ترجمه ترگمان]واسازی روایت به عنوان یک فعالیت طبیعی یا غیر طبیعی توسط چندین نظریه پردازان ادبی دیگر تقویت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واسازی روایت به عنوان یک فعالیت طبیعی یا غیر طبیعی توسط چندین نظریه پردازان ادبی دیگر تقویت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A more contemporary comparison might be deconstruction, which tries to subvert the text by turning its own unacknowledged premises against it.
[ترجمه گوگل]مقایسه امروزیتر ممکن است ساختارشکنی باشد، که سعی میکند متن را با برگرداندن مقدمات ناشناختهاش علیه آن، واژگون کند
[ترجمه ترگمان]مقایسه معاصر ممکن است واسازی باشد، که تلاش می کند متن را با تبدیل محوطه unacknowledged خود به آن واژگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مقایسه معاصر ممکن است واسازی باشد، که تلاش می کند متن را با تبدیل محوطه unacknowledged خود به آن واژگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Similarly, structural analysis is replaced by deconstruction which also questions its objects rather than reflecting them.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، تحلیل ساختاری با ساختارشکنی جایگزین میشود که به جای انعکاس ابژههای خود، آنها را زیر سوال میبرد
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تحلیل ساختاری با واسازی جایگزین می شود که اشیا خود را به جای انعکاس آن ها سوال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تحلیل ساختاری با واسازی جایگزین می شود که اشیا خود را به جای انعکاس آن ها سوال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Deconstruction is not just a reversal of strategies or a neutralisation of binary opposites: it is a process of displacement.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی فقط معکوس کردن استراتژی ها یا خنثی کردن اضداد دوتایی نیست: این یک فرآیند جابجایی است
[ترجمه ترگمان]ساختارشکنی تنها یک تغییر استراتژی یا مجموعه ای از opposites دوگانه نیست: این یک فرآیند جابجایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ساختارشکنی تنها یک تغییر استراتژی یا مجموعه ای از opposites دوگانه نیست: این یک فرآیند جابجایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Lafayette Square was strewn with the stuff of deconstruction: moving vans, cherry pickers, lumber and paper.
[ترجمه گوگل]میدان لافایت مملو از مواد ساختارشکنی بود: ون های متحرک، گیلاس چین، الوار و کاغذ
[ترجمه ترگمان]میدان لافایت پر از چیزهایی از ساختارشکنی بود: ون های در حال حرکت، کارگران گیلاس، الوار و کاغذ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میدان لافایت پر از چیزهایی از ساختارشکنی بود: ون های در حال حرکت، کارگران گیلاس، الوار و کاغذ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A deconstruction of the Twinkie might go something like this: First, there is a certain unabashed nakedness about them.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی Twinkie ممکن است چیزی شبیه به این باشد: اول، یک برهنگی بیحرمتی در مورد آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]واسازی of ممکن است چیزی مانند این باشد: اول، یک برهنگی گستاخانه مشخص در مورد آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واسازی of ممکن است چیزی مانند این باشد: اول، یک برهنگی گستاخانه مشخص در مورد آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Michael Ryan has looked for a rapprochement between deconstruction and Marxism.
[ترجمه گوگل]مایکل رایان به دنبال نزدیکی بین ساختارشکنی و مارکسیسم بوده است
[ترجمه ترگمان]مایکل رایان به دنبال ایجاد روابط حسنه بین واسازی و مارکسیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مایکل رایان به دنبال ایجاد روابط حسنه بین واسازی و مارکسیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The installation, in a simple form, completes the deconstruction and recomposition of multi-media information.
[ترجمه گوگل]نصب، به شکلی ساده، ساختارشکنی و ترکیب مجدد اطلاعات چند رسانه ای را کامل می کند
[ترجمه ترگمان]نصب، به شکل ساده ای، ساختارشکنی و recomposition اطلاعات چند رسانه ای را کامل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نصب، به شکل ساده ای، ساختارشکنی و recomposition اطلاعات چند رسانه ای را کامل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Originally your love is my deconstruction, my happiness is the sacrifice.
[ترجمه گوگل]در اصل عشق تو ساختارشکنی من است، خوشبختی من قربانی است
[ترجمه ترگمان]در اصل عشق تو واسازی من است، خوشبختی من قربانی کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در اصل عشق تو واسازی من است، خوشبختی من قربانی کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. One consequence of deconstruction is that certainty in textual analyses becomes impossible.
[ترجمه گوگل]یکی از پیامدهای ساختارشکنی این است که قطعیت در تحلیل های متنی غیرممکن می شود
[ترجمه ترگمان]یکی از پیامد واسازی این است که قطعیت در تجزیه و تحلیل های متنی غیر ممکن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یکی از پیامد واسازی این است که قطعیت در تجزیه و تحلیل های متنی غیر ممکن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Deruida's "deconstruction" derives from the concept "construction" proposed by Heidegger, both of which contrapose traditional metaphysics.
[ترجمه گوگل]«ساختشکنی» درویدا از مفهوم «ساخت» که هایدگر پیشنهاد کرده است، نشأت میگیرد، که هر دو با متافیزیک سنتی در تضاد هستند
[ترجمه ترگمان]واسازی \"واسازی\" برگرفته از مفهوم \"ساخت وساز\" است که توسط هایدگر پیشنهاد شده است، که هر دو متافیزیک سنتی را contrapose
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واسازی \"واسازی\" برگرفته از مفهوم \"ساخت وساز\" است که توسط هایدگر پیشنهاد شده است، که هر دو متافیزیک سنتی را contrapose
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. On in this planetoid deconstruction instantaneous, entire several passes through the Earth which the death atmosphere covers, finally glows brand-new fulls of vitality!
[ترجمه گوگل]در این ساختارشکنی سیارهنمای آنی، کل چندین از زمین عبور میکند که جو مرگ آن را میپوشاند، در نهایت سرشار از سرزندگی کاملاً جدید میدرخشد!
[ترجمه ترگمان]در این واسازی تعارض لحظه ای، کل چندین عبور از کره زمین که جو مرگ را پوشش می دهد، و در نهایت درخشش جدیدی از سرزندگی را به وجود می آورد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این واسازی تعارض لحظه ای، کل چندین عبور از کره زمین که جو مرگ را پوشش می دهد، و در نهایت درخشش جدیدی از سرزندگی را به وجود می آورد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید