1. She sets up a rigorous intellectual framework to deconstruct various categories of film.
[ترجمه گوگل]او چارچوب فکری دقیقی را برای ساختارشکنی دسته بندی های مختلف فیلم تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]او یک چارچوب فکری سخت برای بازسازی دسته های مختلف فیلم ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او یک چارچوب فکری سخت برای بازسازی دسته های مختلف فیلم ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They deconstructed our clear path to freedom by turning us on ourselves.
[ترجمه گوگل]آنها با چرخاندن ما به سمت خودمان، راه روشن ما به سوی آزادی را تخریب کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مسیر صاف ما را تغییر می دادند و ما را به سوی آزادی سوق می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها مسیر صاف ما را تغییر می دادند و ما را به سوی آزادی سوق می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. But he also deconstructs the melody, subjects it to counterpoint and inversion and renders it in ragtime rhythm.
[ترجمه گوگل]اما او ملودی را نیز ساختارشکنی می کند، آن را در معرض کنترپوان و وارونگی قرار می دهد و آن را با ریتم رگتایم ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]اما او همچنین ملودی را تغییر داد، از آن برای کنترپوان و inversion استفاده کرد و آن را در ریتم ragtime قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما او همچنین ملودی را تغییر داد، از آن برای کنترپوان و inversion استفاده کرد و آن را در ریتم ragtime قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Derrida Deconstruct the privileging of shit over crap.
[ترجمه گوگل]دریدا امتیاز چرندیات را بیش از مزخرفات از بین می برد
[ترجمه ترگمان]لعنت بر شیطون لعنت بر شیطون لعنت بر شیطون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لعنت بر شیطون لعنت بر شیطون لعنت بر شیطون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The second part, including four chapters, aims to deconstruct and criticize and classroom field in it.
[ترجمه گوگل]بخش دوم شامل چهار فصل با هدف ساختارشکنی و نقد و بررسی حوزه کلاسی در آن است
[ترجمه ترگمان]بخش دوم، شامل چهار فصل، هدف از ساختارشکنی و انتقاد از حوزه کلاس در آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بخش دوم، شامل چهار فصل، هدف از ساختارشکنی و انتقاد از حوزه کلاس در آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Although valuable in deconstruct the Platonism and realism, the fallibilism and quasi-empiricism confuse the essence difference between mathematics and other science.
[ترجمه گوگل]اگر چه در ساختار شکنی افلاطونی و واقع گرایی ارزشمند است، خطاگرایی و شبه تجربه گرایی تفاوت ماهوی بین ریاضیات و سایر علوم را اشتباه می گیرد
[ترجمه ترگمان]بااینکه در واسازی فرضیات و رئالیسم ارزشمند است، the و شبه - تفاوت اساسی بین ریاضیات و علوم دیگر را گیج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بااینکه در واسازی فرضیات و رئالیسم ارزشمند است، the و شبه - تفاوت اساسی بین ریاضیات و علوم دیگر را گیج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Deconstruct Your Fears - I'm sure you don't have a phobia about getting stuff done.
[ترجمه گوگل]ترس های خود را تخریب کنید - من مطمئن هستم که شما فوبیا در مورد انجام کارها ندارید
[ترجمه ترگمان]من مطمئنم که تو ترس از این کار نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من مطمئنم که تو ترس از این کار نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Thus it is important to analyse these processes as well as deconstructing them.
[ترجمه گوگل]بنابراین تجزیه و تحلیل این فرآیندها و همچنین ساختارشکنی آنها مهم است
[ترجمه ترگمان]بنابراین تجزیه و تحلیل این فرایندها و واسازی آن ها مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بنابراین تجزیه و تحلیل این فرایندها و واسازی آن ها مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The master narrative takes written text as its narrative form not only to consolidate its power and ideology but to deconstruct the slave's subjectivity.
[ترجمه گوگل]روایت اصلی، متن مکتوب را به عنوان شکل روایی خود نه تنها برای تحکیم قدرت و ایدئولوژی خود، بلکه برای ساختارشکنی ذهنیت برده، در نظر می گیرد
[ترجمه ترگمان]روایت اصلی، متن نوشتاری را به عنوان فرم روایت خود، نه تنها برای تحکیم قدرت و ایدیولوژی خود بلکه برای ساختارشکنی ذهنیت برده، به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روایت اصلی، متن نوشتاری را به عنوان فرم روایت خود، نه تنها برای تحکیم قدرت و ایدیولوژی خود بلکه برای ساختارشکنی ذهنیت برده، به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Let's ignore the active load in place of a plate resistor and let's deconstruct the circuit.
[ترجمه گوگل]بیایید بار فعال را به جای یک مقاومت صفحه ای نادیده بگیریم و مدار را تجزیه کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید بار فعال را در جای یک مقاومت صفحه نادیده بگیریم و اجازه دهید که مدار را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید بار فعال را در جای یک مقاومت صفحه نادیده بگیریم و اجازه دهید که مدار را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Modern image is used by New Moon School to deconstruct the image pattern of classical poetry.
[ترجمه گوگل]تصویر مدرن توسط مدرسه ماه نو برای ساختارشکنی الگوی تصویر شعر کلاسیک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]تصویر مدرن توسط مدرسه ماه نو برای بازسازی الگوی تصویر شعر کلاسیک مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تصویر مدرن توسط مدرسه ماه نو برای بازسازی الگوی تصویر شعر کلاسیک مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Narrative therapy has been developed in recent years, the key is help consulter to deconstruct the old story and construct the new story.
[ترجمه گوگل]روایت درمانی در سال های اخیر توسعه یافته است، کلید کمک به مشاور برای ساختارشکنی داستان قدیمی و ساختن داستان جدید است
[ترجمه ترگمان]روایت درمانی در سال های اخیر ایجاد شده است و کلید کمک به consulter برای بازسازی داستان قدیمی و ساخت داستان جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روایت درمانی در سال های اخیر ایجاد شده است و کلید کمک به consulter برای بازسازی داستان قدیمی و ساخت داستان جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید