معنی: خرد ساختن، ناهمفشرده کردن، از فشار هوا کاستنمعانی دیگر: (فضانورد یا غواص و غیره را به کمک ابزار ویژه از خطر هوای فشرده رهانیدن) فشار زدایی کردن، (فشار را از بین بردن) وافشردن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: decompresses, decompressing, decompressed
• (1)تعریف: to reduce pressure or compression on.
• (2)تعریف: gradually to return (a person such as a diver who has been under compression) to normal air pressure.
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: decompressive (adj.)
• : تعریف: to become decompressed.
جمله های نمونه
1. I went to Hawaii for a week to decompress.
[ترجمه گوگل]من یک هفته برای رفع فشار به هاوایی رفتم [ترجمه ترگمان]من برای یه هفته رفتم هاوایی تا دوباره جمع و جور کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Most Macintosh computers can decompress files automatically.
[ترجمه گوگل]اکثر کامپیوترهای مکینتاش می توانند فایل ها را بطور خودکار از حالت فشرده خارج کنند [ترجمه ترگمان]اغلب کامپیوترهای مکینتاش می توانند به طور خودکار فایل ها را ذخیره کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. After you download a compressed file, you must decompress it to get it to work.
[ترجمه anonymuos] بعد از اینکه پرونده فشرده رو دانلود کردی، باید از حالت فشرده خارجش کنی تا جواب بده
|
[ترجمه گوگل]پس از دانلود یک فایل فشرده، باید آن را از حالت فشرده خارج کنید تا کار کند [ترجمه ترگمان]بعد از اینکه پرونده فشرده رو دانلود کردی، باید فشار بیاری تا جواب بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The fire caused the plane's cabin to decompress.
[ترجمه گوگل]این آتش سوزی باعث از بین رفتن فشار کابین هواپیما شد [ترجمه ترگمان]آتش کابین هواپیما را روشن کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Before you can decompress it you need the right program to do the job.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوانید آن را از حالت فشرده خارج کنید، به برنامه مناسب برای انجام کار نیاز دارید [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بتوانید تشخیص دهید که برای انجام این کار به برنامه مناسب نیاز دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Decompress all compressed NTFS files on a drive in single operation. Optimize system performance.
[ترجمه گوگل]تمام فایل های فشرده NTFS روی یک درایو را در یک عملیات از حالت فشرده خارج کنید بهینه سازی عملکرد سیستم [ترجمه ترگمان]همه فایل های NTFS فشرده را بر روی دیسک گردان در یک عملیات واحد تنظیم کنید عملکرد سیستم Optimize [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The TUP system will slowly decompress the rescues as well as provide a place to undertake initial cleansing and medical triage.
[ترجمه گوگل]سیستم TUP به آرامی نیروهای نجات را از حالت فشرده خارج می کند و همچنین مکانی را برای انجام پاکسازی اولیه و تریاژ پزشکی فراهم می کند [ترجمه ترگمان]سیستم TUP به کندی عملیات نجات و همچنین فراهم کردن محلی برای انجام عملیات پاک سازی اولیه و پزشکی را به کندی اجرا خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Could not decompress data for % you do not have compressor % 2 installed.
[ترجمه گوگل]نمی توان داده ها را برای % از حالت فشرده خارج کرد، شما کمپرسور % 2 را نصب نکرده اید [ترجمه ترگمان]بازیابی داده ها برای % s ممکن نیست کمپرسور % ۲ نصب شده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. JPEG tutorial, Include video compress decompress and some other video process method.
[ترجمه گوگل]آموزش JPEG، شامل فشرده سازی فشرده سازی ویدئو و برخی روش های پردازش ویدیوی دیگر [ترجمه ترگمان]برنامه آموزشی JPEG، compress video decompress و برخی از روش های پردازش ویدیو دیگر را شامل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Conclusion Surgical treatment may fully decompress the medulla oblongata and cervical cord effectively ameliorate clinical symptoms, and is significantly effective in treatment of syringomyelia.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری درمان جراحی ممکن است به طور کامل بصل النخاع و طناب گردنی را به طور موثری علائم بالینی را کاهش دهد و به طور قابل توجهی در درمان سیرنگومیلیا موثر است [ترجمه ترگمان]نتیجه گیری درمان جراحی ممکن است به طور کامل the medulla و cervical را بطور موثر درمان کند و به طور موثر در درمان of موثر باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Unable to compress or decompress FAT volumes.
[ترجمه گوگل]نمی توان حجم های FAT را فشرده یا از حالت فشرده خارج کرد [ترجمه ترگمان]فشرده کردن یا decompress جلدهای FAT ممکن نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Try to decompress the first file by calling unzip with the guessed password.
[ترجمه گوگل]سعی کنید فایل اول را با فراخوانی unzip با رمز عبور حدس زده از حالت فشرده خارج کنید [ترجمه ترگمان]سعی کنید با فراخوانی unzip با گذرواژه درست، اولین فایل را وارد کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Conclusion Transfrontal craniotomy for decompression of optic nerve is the only way to completely decompress the optic nerve.
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری کرانیوتومی ترانسفرونتال برای رفع فشار عصب بینایی تنها راه برای رفع فشار کامل عصب بینایی است [ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Transfrontal craniotomy برای برداشت فشار از عصب بینایی تنها راه برای کنترل کامل عصب بینایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Objective:To observe the effects of BAK in anterior decompress and the cervical inter-body fusion.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثرات BAK در رفع فشار قدامی و همجوشی بین بدنی دهانه رحم [ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده اثرات of در decompress قدامی و ترکیب درون بدن رحم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. BACKGROUND: Craniocervical posterior fusion can decompress the spinal cord and obtain the early stability for the instability occipitocervical fusion.
[ترجمه گوگل]پس زمینه: همجوشی خلفی کرانیوسرویکال می تواند طناب نخاعی را از حالت فشرده خارج کرده و ثبات اولیه را برای همجوشی پس سری ناپایداری به دست آورد [ترجمه ترگمان]پیش زمینه: ترکیب خلفی می تواند طناب نخاعی را مهار کرده و پایداری اولیه را برای ترکیب occipitocervical به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] فشاربرداری [کامپیوتر] استخراج کردن ؛ از فشردگی خارج کردن
انگلیسی به انگلیسی
• lessen pressure; expand a compressed file (computers)
پیشنهاد کاربران
مثال؛ “I need some time alone to decompress after a busy day. ” In a conversation about self - care, someone might say, “Taking a long walk in nature can be a great way to decompress. ” A friend might suggest, “Let’s decompress by watching a funny movie and having a good laugh. ”