فعل گذرا ( transitive verb )حالات: decodes, decoding, decoded
• : تعریف: to convert (a coded message) into ordinary language; decipher. • متضاد: code, encode • مشابه: decipher
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: decoder (n.)
• : تعریف: to engage in decoding.
جمله های نمونه
1. All he had to do was decode it and pass it over.
[ترجمه ape] تنها کاری که باید می کرد این بود که آن را رمزگشایی کند و به دیگران منتقل کند
|
[ترجمه گوگل]تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که آن را رمزگشایی کرده و از آن عبور دهد [ترجمه ترگمان]تنها کاری که باید می کرد این بود که رمز گشایی کند و آن را باز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Grammatical information helps learners to decode sentences.
[ترجمه گوگل]اطلاعات گرامری به زبان آموزان کمک می کند تا جملات را رمزگشایی کنند [ترجمه ترگمان]اطلاعات grammatical به دانش آموزان کمک می کند تا جملات را رمزگشایی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Messenger and Outlook Express both decode automatically within the window, but are very slow.
[ترجمه گوگل]مسنجر و Outlook Express هر دو به طور خودکار در پنجره رمزگشایی می شوند، اما بسیار کند هستند [ترجمه ترگمان]پیام رسان و چشم انداز اکسپرس، هر دو به طور خودکار در داخل پنجره رمزگشایی می کنند، اما بسیار آهسته هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He did not know how to decode children, for he had never seen the process in his own home.
[ترجمه گوگل]او نمی دانست چگونه کودکان را رمزگشایی کند، زیرا هرگز این روند را در خانه خود ندیده بود [ترجمه ترگمان]او نمی دانست چگونه کودکان را رمزگشایی کند، زیرا هرگز این فرآیند را در خانه خود ندیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. When receptors receive and decode the message in order to uncover the meaning, the operation is no less complex.
[ترجمه گوگل]هنگامی که گیرنده ها پیام را دریافت و رمزگشایی می کنند تا معنای آن را کشف کنند، عملیات پیچیده تر نیست [ترجمه ترگمان]وقتی گیرنده های پیغام را دریافت و رمزگشایی می کنند تا معنای آن را بفهمند، عملیات کم تر پیچیده نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To decode photographs and advertising images more effectively, it is essential for us to understand their context.
[ترجمه گوگل]برای رمزگشایی موثرتر عکس ها و تصاویر تبلیغاتی، درک زمینه آنها برای ما ضروری است [ترجمه ترگمان]برای رمزگشایی عکس ها و تصاویر تبلیغاتی به طور موثر، برای ما ضروری است که زمینه آن ها را درک کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Allies were able to decode many enemy messages.
[ترجمه گوگل]متفقین توانستند بسیاری از پیام های دشمن را رمزگشایی کنند [ترجمه ترگمان]متفقین توانستند بسیاری از پیام های دشمن را رمزگشایی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The harder part is to decode the input data submitted from the form.
[ترجمه گوگل]بخش سختتر رمزگشایی دادههای ورودی ارسال شده از فرم است [ترجمه ترگمان]بخش سخت تر رمزگشایی داده های ورودی ارائه شده از شکل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We decode messages in personal, social and cultural contexts.
[ترجمه گوگل]ما پیام ها را در زمینه های شخصی، اجتماعی و فرهنگی رمزگشایی می کنیم [ترجمه ترگمان]ما پیام ها را در زمینه های شخصی، اجتماعی و فرهنگی رمزگشایی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Memory Map navigator OSGB File Format Decode QCT complete source code, has been tested.
[ترجمه گوگل]Memory Map Navigator OSGB فرمت فایل رمزگشایی کد منبع کامل QCT، آزمایش شده است [ترجمه ترگمان]اسکن نقشه های حافظه، فرمت فایل که Decode code کد منبع کامل است، مورد آزمایش قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This adaptive decoder can decode shorten RS code with variable block length as well as variable message length.
[ترجمه گوگل]این رمزگشا تطبیقی می تواند کد کوتاه RS را با طول بلوک متغیر و همچنین طول پیام متغیر رمزگشایی کند [ترجمه ترگمان]این رمزگشا انطباقی می تواند کد RS را با طول بلوک متغیر و همچنین طول پیغام متغیر رمز گشایی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Can you decode this code telegram?
[ترجمه گوگل]میشه این کد تلگرام رو رمزگشایی کنید؟ [ترجمه ترگمان]میتونی این تلگراف رمز رو رمزگشایی کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This system had functions with video compression, decode, network transmission, image store, image index playback, long-range control of vidicon, PTZ control and voice frequency alarm.
[ترجمه گوگل]این سیستم دارای عملکردهایی با فشرده سازی ویدئو، رمزگشایی، انتقال شبکه، ذخیره تصویر، پخش نمایه تصویر، کنترل برد بلند vidicon، کنترل PTZ و زنگ فرکانس صوتی بود [ترجمه ترگمان]این سیستم با فشرده سازی ویدئو، رمز گشایی، انتقال شبکه، ذخیره تصویر، کنترل محدوده تصویر، کنترل محدوده طولانی of، کنترل PTZ و هشدار فرکانس صدا عمل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You don't need a Ph. D to decode their work, but they do try to challenge audiences with unconventional material.
[ترجمه گوگل]برای رمزگشایی کار آنها نیازی به مدرک دکترا ندارید، اما آنها سعی می کنند مخاطبان را با مطالب غیر متعارف به چالش بکشند [ترجمه ترگمان]شما برای رمزگشایی آثار خود نیازی به مدرک دکترا ندارید، اما آن ها سعی می کنند مخاطبین را با مطالب غیر متعارف به چالش بکشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Decomposition and technique of complex instruction, combined decode arithmetic of instruction and step counter, sub- step realization method of multi- clocks are described in this paper.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تکنیک دستور پیچیده، محاسبات رمزگشایی ترکیبی دستورالعمل و شمارنده گام، روش تحقق مرحله فرعی چند ساعت در این مقاله شرح داده شده است [ترجمه ترگمان]تجزیه و تکنیک دستورالعمل پیچیده، ترکیبی از روش یادگیری ترکیبی آموزش و گام، روش درک مرحله فرعی از چند ساعت در این مقاله توضیح داده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[کامپیوتر] کدبرداری ؛رمز گشایی ؛ برگرداندن رمز ؛ گشودن رمز [برق و الکترونیک] کد برگردانی - رمز گشایی 1. مکمل عمل رمز گذاری 2. به دست آوردن نمونه ی قیاسی از روی سیگنال رقمی ای که آن را نمایش می دهد . [ریاضیات] از حالت رمز خارج کردن، کشف رمز کردن، رمز گشودن، از رمز خارج کردن، تبدیل کد به شکل اصلی، گشودن رمز، رمز برگردان کردن، برداشتن رمز، رمز برگردانی
انگلیسی به انگلیسی
• interpret a code, find the meaning of a code if you decode a message or signal that has been written or spoken in code, you change it into ordinary language.
پیشنهاد کاربران
ترجمه های اصلی: رمزگشایی کردن / رمزخوانی کردن تفسیر کردن ( پیام یا سیگنال ) تحلیل کردن ( اطلاعات یا داده ها ) ترجمه های اصطلاحی: فهمیدن / کشف کردن معنای چیزی شکستن کد / شکستن رمز تبدیل سیگنال ها یا کدها به اطلاعات قابل فهم
decode ( رایانه و فنّاوری اطلاعات ) واژه مصوب: کُدگشایی کردن تعریف: تبدیل کردن اطلاعات رمزبندیشده به حالت پیش از رمزبندی