declining


معنی: قابل زوال

جمله های نمونه

1. her health is declining
سلامتی او رو به کاستی است.

2. the day is declining
روز در حال پایان است.

3. their number is declining
تعداد آنها در حال تقلیل است.

4. The government's popularity is declining rapidly, as the opinion polls show.
[ترجمه گوگل]همانطور که نظرسنجی ها نشان می دهد محبوبیت دولت به سرعت در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]محبوبیت دولت به سرعت در حال کاهش است، چرا که نظرسنجی ها نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A declining workforce has to provide for an increasing number of retired people.
[ترجمه گوگل]نیروی کار رو به کاهش باید تعداد فزاینده ای از افراد بازنشسته را تامین کند
[ترجمه ترگمان]نیروی کار رو به کاهش باید شمار رو به افزایشی از افراد بازنشسته را فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Official statistics show real wages declining by 24%.
[ترجمه گوگل]آمارهای رسمی حاکی از کاهش 24 درصدی دستمزدهای واقعی است
[ترجمه ترگمان]آمار رسمی حاکی از کاهش ۲۴ درصدی حقوق های واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government was accused of propping up declining industries.
[ترجمه گوگل]دولت متهم به حمایت از صنایع رو به زوال بود
[ترجمه ترگمان]دولت متهم به حمایت از صنایع رو به کاهش بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His health has been declining these past weeks.
[ترجمه گوگل]وضعیت سلامتی او در هفته های گذشته رو به کاهش بوده است
[ترجمه ترگمان]سلامتی او در این چند هفته گذشته کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Interest rates generally have been declining since last spring, despite a few upward blips in recent weeks.
[ترجمه گوگل]نرخ‌های بهره عموماً از بهار گذشته رو به کاهش بوده‌اند، علی‌رغم اینکه در هفته‌های اخیر چند نزول صعودی داشته‌اند
[ترجمه ترگمان]نرخ سود به طور کلی از بهار گذشته در چند هفته اخیر کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her health has been declining progressively for several months.
[ترجمه گوگل]سلامتی او چند ماه است که به تدریج رو به کاهش بوده است
[ترجمه ترگمان]سلامت او به تدریج به مدت چند ماه کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The declining securities market yesterday bottomed out and began to rise.
[ترجمه گوگل]بازار نزولی اوراق بهادار دیروز به کف رسید و شروع به افزایش کرد
[ترجمه ترگمان]روز گذشته بازار اوراق بهادار رو به کاهش گذاشت و شروع به بالا رفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The market for these products is declining fast.
[ترجمه گوگل]بازار این محصولات به سرعت در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]بازار این محصولات به سرعت رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He became very forgetful in his declining years.
[ترجمه گوگل]او در سال های افول خود بسیار فراموشکار شد
[ترجمه ترگمان]در ساله ای آخر عمرش خیلی فراموش کار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The declining dollar gave heart to skittish investors.
[ترجمه گوگل]کاهش ارزش دلار به سرمایه گذاران بدخواه دل داد
[ترجمه ترگمان]دلار رو به کاهش به سرمایه گذاران تغییر یافته قلب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Qualified staff are leaving and standards are declining.
[ترجمه گوگل]کارکنان واجد شرایط می روند و استانداردها رو به کاهش است
[ترجمه ترگمان]کارکنان واجد شرایط در حال خروج هستند و استانداردها رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل زوال (صفت)
declining

انگلیسی به انگلیسی

• decreasing, waning, weakening, dwindling

پیشنهاد کاربران

نزولی
رو به زوال - رو به کاستی - در حال نزول - در حال افول
◀️ The 20 countries with the fastest declining populations
موافق نبودن
Do you want to have lunch with me this night?oh lam sorry lcanot
ردکردن - قبول نکردن -
Refusing
کاهشی - نزولی - اسقاطی ( مثل روش های اسقاط کردن دارایی )
رو به کاهش، کاستی، افول
رو به نزول، زوال،
در حال افول، سقوط, نزول ( کردن )
رو به سقوط، انحطاط،
در حال افول کردن،
در حال از دست دادن،
در سراشیبی

رد کردن یا کاهش و نزول

بپرس