declared

/dɪˈklerd//dɪˈkleəd/

معنی: اعلان شده، اظهار شده، شناسایی شده
معانی دیگر: اعلان شده، اظهار شده، شناسایی شده

جمله های نمونه

1. he declared his candidacy at a most opportune moment
او در لحظه ی بسیار مناسبی نامزدی (انتخاباتی) خود را اعلام کرد.

2. he declared his intention to resign
او تصمیم خود مبنی بر استعفا را اعلام کرد.

3. he declared his love for the girl
او عشق خود را به دختر اظهار کرد.

4. the doctors declared the patient hopeless and she was sent home
دکترها اعلام کردند که بیمار خوب شدنی نیست و او را به منزل فرستادند.

5. the party declared its support for the government's policy
آن حزب پشتیبانی خود را از سیاست دولت اعلام کرد.

6. yesterday, the parliament declared its approval
دیروز مجلس شورا موافقت خود را اعلام کرد.

7. narcotics traffic has been declared illegal
خرید و فروش مواد مخدر ممنوع اعلام شده است.

8. this area has been declared a bird sanctuary
این ناحیه به عنوان یک ایمنگاه پرندگان اعلام شده است.

9. after his suicide, all claims against him were declared to be moot
پس از خودکشی،کلیه ی ادعاها علیه او بی مورد اعلام شدند.

10. The war between the two countries has been declared on.
[ترجمه گوگل]جنگ بین دو کشور اعلام شده است
[ترجمه ترگمان]جنگ بین دو کشور اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pakistan declared at 350 for leaving Australia to make an unlikely 5 runs an over to win.
[ترجمه گوگل]پاکستان 350 را برای خروج از استرالیا برای انجام 5 دور غیرمحتمل برای پیروزی اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]پاکستان در ۳۵۰ امتیاز برای ترک استرالیا اعلام کرد تا یک پیروزی ۵ ران برای پیروزی در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dianne declared her undying love for Sam.
[ترجمه گوگل]دایان عشق بی پایان خود را به سم اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]dianne \"عشقش رو به\" سم \"اعلام کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Russian Federation declared itself to be a sovereign republic.
[ترجمه گوگل]فدراسیون روسیه خود را به عنوان یک جمهوری مستقل اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]فدراسیون روسیه خود را یک جمهوری مستقل اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had declared his means to me.
[ترجمه muhammad1380] او منظورش را به من اظهار داشت
|
[ترجمه گوگل]او امکاناتش را به من اعلام کرده بود
[ترجمه ترگمان]او means را برای من اعلام کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The governor has declared his innocence and says he plans to serve out his term.
[ترجمه گوگل]فرماندار اعلام کرده است که بی گناه است و می گوید که قصد دارد دوره خود را به پایان برساند
[ترجمه ترگمان]فرماندار بی گناهی خود را اعلام کرده و می گوید که قصد دارد دوره او را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلان شده (صفت)
declared

اظهار شده (صفت)
declared

شناسایی شده (صفت)
declared

انگلیسی به انگلیسی

• proclaimed, stated

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : declare
✅️ اسم ( noun ) : declaration
✅️ صفت ( adjective ) : declared / declarative
✅️ قید ( adverb ) : declaratively
اعلام کردن
ابلاغ شد.
شناخته شده
ادعا شده
ادعا کردن
مدعی شدن
اعلام میدارد

بپرس