declarative

/dɪˈklærətɪv//dɪˈklærətɪv/

معنی: اعلانی، اخباری، اظهاری
معانی دیگر: (وجه) بیانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: declaratively (adv.)
• : تعریف: making a statement, assertion, or declaration.
مشابه: affirmative

جمله های نمونه

1. a declarative sentence
جمله ی اخباری،گزاره

2. That leaves open the possibility, however, that some declarative sentences or statements are not factual and express something other than beliefs.
[ترجمه گوگل]با این حال، این احتمال را باز می‌گذارد که برخی جملات یا گزاره‌های اعلامی واقعی نیستند و چیزی غیر از اعتقادات را بیان می‌کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این امر امکان باز کردن امکان را فراهم می کند، با این حال، برخی از جملات یا اظهارات declarative واقعی نیستند و چیزی غیر از اعتقادات را بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His sentences were like that: short, declarative, final somehow.
[ترجمه گوگل]جملات او این گونه بود: کوتاه، اعلامی، به نحوی نهایی
[ترجمه ترگمان]جملات او به این شکل بود: کوتاه، یک طرفه، به نحوی نهایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parsing Algorithm A grammar is simply a declarative statement of what forms a valid sentence.
[ترجمه مهدی وطن پور] دستور زبان ااگوریتم پارسینگ آ یک گفتمان رسمی ساده است که جمله درستی پدید می آورد
|
[ترجمه گوگل]الگوریتم تجزیه گرامر صرفاً بیانیه ای است که یک جمله معتبر را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]الگوریتم Parsing یک دستور زبان یک عبارت declarative از چیزی است که یک جمله معتبر را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Declarative languages are less about issuing commands and more about stating (or declaring) the desired output.
[ترجمه گوگل]زبان های اعلامی کمتر در مورد صدور دستورات هستند و بیشتر در مورد بیان (یا اعلام) خروجی مورد نظر هستند
[ترجمه ترگمان]زبان های Declarative کم تر در مورد صدور فرمان ها و بیشتر در مورد بیان (یا اعلام)خروجی مطلوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Usually for a declarative sentence: the subject (S) precedes the predicate and the verb (V) precedes the object (O); the modifier (attributive and adverbial) precedes the central words.
[ترجمه گوگل]معمولاً برای یک جمله اظهاری: فاعل (S) قبل از محمول و فعل (V) قبل از مفعول (O) قرار می گیرد تعدیل کننده (منصوب و قید) مقدم بر کلمات مرکزی است
[ترجمه ترگمان]معمولا برای یک جمله declarative: موضوع (S)قبل از نظر (O)مقدم است و فعل (V)بر جسم مقدم است (O)؛ تعدیل کننده (attributive و adverbial)بر کلمات مرکزی مقدم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The exclamatory form emphasizes a statement ( either declarative or imperative ) with an exclamation point (! ).
[ترجمه گوگل]شکل تعجب بر یک جمله (اعلامی یا امری) با علامت تعجب (!) تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]شکل exclamatory بر یک بیانیه (یا یک اظهارنامه یا الزامی)با علامت تعجب تاکید می کند (!)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Right. What in the world is declarative knowledge?
[ترجمه گوگل]درست دانش اعلامی در دنیا چیست؟
[ترجمه ترگمان]بسیار خوب در دنیا چه خبر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper mainly discusses the function of declarative knowledge in English reading ability.
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً به بررسی عملکرد دانش بیانی در توانایی خواندن انگلیسی می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده در مورد عملکرد دانش declarative در توانایی خواندن انگلیسی بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Different from declarative memory, procedural memory is a storage of procedures and skills that cannot be easily verbalized such as riding a bike and swimming.
[ترجمه گوگل]حافظه رویه‌ای، متفاوت از حافظه اعلانی، ذخیره‌سازی رویه‌ها و مهارت‌هایی است که نمی‌توان آن‌ها را به راحتی به زبان آورد، مانند دوچرخه‌سواری و شنا
[ترجمه ترگمان]متفاوت از حافظه declarative، حافظه رویه ای، ذخیره ای از روش ها و مهارت هایی است که نمی توانند به آسانی مانند دوچرخه سواری و شنا کردن آسان باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. XAML is a declarative XML - based language that defines objects and their properties in XML.
[ترجمه گوگل]XAML یک زبان مبتنی بر XML اعلامی است که اشیاء و خصوصیات آنها را در XML تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]XAML یک زبان مبتنی بر XML است که اشیا و خواص آن ها را در XML تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The study of complex declarative knowledge is still in its infancy so that few researchers discuss the process of complex declarative knowledge learning.
[ترجمه گوگل]مطالعه دانش پیچیده اعلانی هنوز در مراحل ابتدایی است، به طوری که تعداد کمی از محققین در مورد فرآیند یادگیری پیچیده دانش اعلامی بحث می کنند
[ترجمه ترگمان]مطالعه دانش اعلانی پیچیده هنوز در حال تکوین است به طوری که محققان کمی در مورد فرآیند یادگیری دانش پیچیده پیچیده بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Knowledge into two categories, including declarative and procedural knowledge, according to contemporary learning theory of information processing.
[ترجمه گوگل]بر اساس تئوری یادگیری پردازش اطلاعات معاصر، دانش به دو دسته شامل دانش اعلامی و رویه ای تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]دانش به دو مقوله، از جمله دانش declarative و رویه ای، با توجه به نظریه یادگیری معاصر از پردازش اطلاعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Remember that OpenLaszlo uses LZX as its declarative markup language, which also follows the same basic principles as any well-formed XML.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که OpenLaszlo از LZX به عنوان زبان نشانه گذاری اعلامی خود استفاده می کند، که همچنین از همان اصول اولیه هر XML خوش فرم پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که OpenLaszlo از LZX به عنوان یک زبان نشانه گذاری خود استفاده می کند، که همچنین از اصول ابتدایی به عنوان هر XML خوش شکل پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلانی (صفت)
declarative

اخباری (صفت)
indicative, declarative

اظهاری (صفت)
declarative

انگلیسی به انگلیسی

• affirmative; of or pertaining to a declaration

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : declare
✅️ اسم ( noun ) : declaration
✅️ صفت ( adjective ) : declared / declarative
✅️ قید ( adverb ) : declaratively
جملات او مانند جمله کوتاه ، جمله اخباری و به نحوی نهای می باشد.
بیانی
قابل توصیف
قابل بیان
قابل عرضه
خبری

بپرس