اسم ( noun )
عبارات: clear the decks, on deck
عبارات: clear the decks, on deck
• (1) تعریف: a horizontal platform or floor that extends from side to side of a ship and that may have other platforms above or below it.
• (2) تعریف: an open platform somewhat resembling the open top deck of a ship.
- The restaurant has a deck for dining outdoors.
[ترجمه محمدعلی] رستوران دارای یک مهتابی ( سکو ) برای صرف غذا در فضای باز است.|
[ترجمه رادین سید حسینی] عرشه کشتی|
[ترجمه پارسا خرمی] این رستوران دارای یک بالکن برای صرف غذا در فضای باز است|
[ترجمه گوگل] این رستوران دارای یک عرشه برای صرف غذا در فضای باز است[ترجمه ترگمان] رستوران دارای یک تراس برای بیرون شام در فضای باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a pack of playing cards.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: decks, decking, decked
مشتقات: decker (n.)
حالات: decks, decking, decked
مشتقات: decker (n.)
• (1) تعریف: to clothe (a person) or decorate (a room, area, or the like) impressively or festively (sometimes fol. by "out").
• مشابه: adorn, outfit, rig
• مشابه: adorn, outfit, rig
- He was decked out in his best suit.
[ترجمه Anisa] او بهترین کت و شلوار را پوشیده بود|
[ترجمه B] او بهترین کت و شلوار خود را برای رفتن به عرشه پوشید . : )|
[ترجمه Ehsan] او بهترین کت و شلوارش را پوشید|
[ترجمه گوگل] او با بهترین کت و شلوار خود تزئین شده بود[ترجمه ترگمان] او با بهترین کت و شلوار پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dining hall was decked with flowers and streamers.
[ترجمه گوگل] سالن ناهار خوری با گل و نهر تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان] سالن غذا خوری پر از گل و روبان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سالن غذا خوری پر از گل و روبان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) to knock to the floor or ground; knock down.
• مشابه: drop
• مشابه: drop
• (3) تعریف: to furnish with a deck.
- Are you planning to deck your house?
[ترجمه هیچکس] می خواهید خانه تان را تزئین کنید|
[ترجمه گوگل] آیا قصد دارید خانه خود را دکور کنید؟[ترجمه ترگمان] می خوای خونت رو بکشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید