decisiveness


قطعیت، قاطعیت

جمله های نمونه

1. All her decisiveness disappeared when she met Mark.
[ترجمه گوگل]تمام قاطعیت او با ملاقات با مارک ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]همه decisiveness وقتی \"مارک\" رو دیده ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ministers were censured for their lack of decisiveness during the crisis.
[ترجمه گوگل]وزرا به دلیل عدم قاطعیت در طول بحران مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]وزیران به خاطر فقدان قدرت خود در طول این بحران، مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had an authority, an abrupt decisiveness, that caught me off balance.
[ترجمه گوگل]او یک اقتدار داشت، یک قاطعیت ناگهانی، که مرا از تعادل خارج کرد
[ترجمه ترگمان]او یک قدرت داشت، یک decisiveness ناگهانی، که مرا از تعادل خارج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All this quickness of mind, all her decisiveness had turned to mush when Mac came on the scene.
[ترجمه گوگل]تمام این سرعت ذهنی، تمام قاطعیت او با آمدن مک به صحنه تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی مک کل وارد صحنه شد، همه this به جوش آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His supporters admire his decisiveness.
[ترجمه گوگل]طرفداران او قاطعیت او را تحسین می کنند
[ترجمه ترگمان]حامیان او قاطعیت وی را تحسین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Soviet institutional structure produces decisiveness once decision is taken; it is not one which produces decision quickly.
[ترجمه گوگل]ساختار نهادی شوروی پس از تصمیم گیری قاطعیت ایجاد می کند این چیزی نیست که به سرعت تصمیم گیری کند
[ترجمه ترگمان]ساختار نهادی شوروی بلافاصله پس از اتخاذ تصمیم قاطع، قاطع و قاطع عمل می کند؛ این یک تصمیم نیست که به سرعت تصمیم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are times when Rondo's speed and decisiveness evoke Isiah Thomas.
[ترجمه گوگل]مواقعی وجود دارد که سرعت و قاطعیت روندو، آیزیا توماس را تداعی می کند
[ترجمه ترگمان]زمان هایی هست که سرعت و قاطعیت s، Isiah توماس را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has not shown decisiveness required in a leader when facing a sudden disaster.
[ترجمه گوگل]او قاطعیت لازم را در یک رهبر در مواجهه با یک فاجعه ناگهانی نشان نداده است
[ترجمه ترگمان]او در زمانی که با یک فاجعه ناگهانی روبرو خواهد شد، قاطعیت لازم برای یک رهبر را نشان نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thinks systematically, plans effectively. Combines decisiveness with sound judgement.
[ترجمه گوگل]سیستماتیک فکر می کند، به طور موثر برنامه ریزی می کند قاطعیت را با قضاوت صحیح ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به طور سیستماتیک، برنامه ها را به طور موثر برنامه ریزی می کند قاطعیت قاطع با قضاوت درست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Xu Huabei spoke the words with iron decisiveness.
[ترجمه گوگل]شو هوآبی این کلمات را با قاطعیت آهنین بیان کرد
[ترجمه ترگمان]Xu Huabei کلمات را با decisiveness آهنین ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Strike back like Bond – with decisiveness, faith, confidence, and courage.
[ترجمه گوگل]با قاطعیت، ایمان، اعتماد به نفس، و شجاعت، مانند باند به عقب برگرد
[ترجمه ترگمان]ضربه زدن مثل باند با قاطعیت، ایمان، اعتماد به نفس و شجاعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it does require your full commitment and decisiveness.
[ترجمه گوگل]اما به تعهد و قاطعیت کامل شما نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]اما این به تعهد و قاطعیت کامل شما نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was accused by his opponents of being a man of straw and lacking in decisiveness.
[ترجمه گوگل]او توسط مخالفانش متهم شد که اهل کاه و بی قاطعیت است
[ترجمه ترگمان]او توسط مخالفان خود متهم شده بود که مردی پر کاه و فاقد قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• resoluteness, firmness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : decide
✅️ اسم ( noun ) : decision / decisiveness
✅️ صفت ( adjective ) : decisive / decided
✅ قید ( adverb ) : decisively / decidedly
اراده
قاطعیت در تصمیمگیری

بپرس