decisively


بطورقطعی، قطعا

جمله های نمونه

1. to answer decisively
با قاطعیت پاسخ دادن

2. The plan was decisively rejected by Congress three weeks ago.
[ترجمه گوگل]این طرح سه هفته پیش قاطعانه توسط کنگره رد شد
[ترجمه ترگمان]این طرح به طور قاطع سه هفته پیش توسط کنگره رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He clearly and decisively came down on the side of President Rafsanjani.
[ترجمه گوگل]او به وضوح و قاطعانه در کنار رئیس جمهور رفسنجانی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به وضوح و با قاطعیت در کنار رئیس جمهور رفسنجانی فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The French have acted swiftly and decisively to protect their industries.
[ترجمه گوگل]فرانسوی ها برای حفاظت از صنایع خود سریع و قاطعانه عمل کرده اند
[ترجمه ترگمان]فرانسوی ها به سرعت و قاطعانه عمل کرده اند تا از صنایع خود محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet again, we have failed to act decisively .
[ترجمه گوگل]باز هم، ما نتوانستیم قاطعانه عمل کنیم
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما هنوز نتوانسته ایم قاطعانه عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The proposed bill was decisively defeated in Parliament.
[ترجمه گوگل]لایحه پیشنهادی قاطعانه در مجلس شکست خورد
[ترجمه ترگمان]لایحه پیشنهادی قاطعانه در پارلمان شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was only decisively ended by the Revolution of 168 Muddiman having become too closely associated with the fallen regime.
[ترجمه گوگل]تنها با انقلاب 168 مودیمان که ارتباط نزدیکی با رژیم سقوط کرده داشت، به طور قاطع پایان یافت
[ترجمه ترگمان]این مساله فقط با انقلاب ۱۶۸ ساله به پایان رسیده بود که ارتباط نزدیکی با رژیم سرنگون شده پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They had broken decisively with the conventional wisdom of the traditionalist and mercantilist society.
[ترجمه گوگل]آنها به طور قاطع از خرد متعارف جامعه سنت گرا و مرکانتیلیست شکسته بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور قطع با حکمت متعارف سنت گرایان و جامعه mercantilist شکسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Government is still free-and required-to move decisively to end discrimination when it happens, case by case, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که دولت همچنان آزاد است و باید قاطعانه برای پایان دادن به تبعیض در صورت وقوع، مورد به مورد حرکت کند
[ترجمه ترگمان]او گفت که دولت هنوز آزاد است و لازم است که در صورت بروز هرگونه تبعیض در صورت بروز هرگونه تبعیض، به طور قطعی حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had decisively taken the edge off trade union power.
[ترجمه گوگل]او قاطعانه از قدرت اتحادیه کارگری دور شده بود
[ترجمه ترگمان]او با قاطعیت تمام قدرت اتحادیه صنفی را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pressure to act decisively came, among others, from Mr Smith's predecessor, Neil Kinnock.
[ترجمه گوگل]فشار برای اقدام قاطع، از جمله، از سوی نیل کیناک، سلف آقای اسمیت، وارد شد
[ترجمه ترگمان]فشار برای اقدام قاطعانه، از جمله دیگران، از طرف اقای اسمیت، نیل Kinnock، مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is busy watching the team pull ahead decisively.
[ترجمه گوگل]او مشغول تماشای صعود قاطع تیم به جلو است
[ترجمه ترگمان]او مشغول تماشا کردن تیم است که قاطعانه جلو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thirty years ago, farmers say, the government acted decisively and quickly to contain hoof and mouth.
[ترجمه گوگل]کشاورزان می گویند سی سال پیش، دولت قاطعانه و سریع برای مهار سم و دهان اقدام کرد
[ترجمه ترگمان]سی سال پیش، کشاورزان می گویند که دولت قاطعانه و سریع عمل کرده است تا حاوی سم و دهان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Had he broken away more decisively earlier, the outcome might have been different.
[ترجمه گوگل]اگر او زودتر با قاطعیت بیشتری جدا می شد، ممکن بود نتیجه متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]اگر پیش از این با قاطعیت بیشتری کنار گذاشته بود، نتیجه ممکن بود متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• conclusively; decidedly

پیشنهاد کاربران

قاطعانه. با قاطعیت. بطور قطعی
مثال:
The plan was decisively rejected by Congress three weeks ago.
طرح سه هفته پیش با قاطعیت توسط کنگره رد شده بود.
عزم جدی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : decide
✅️ اسم ( noun ) : decision / decisiveness
✅️ صفت ( adjective ) : decisive / decided
✅ قید ( adverb ) : decisively / decidedly
✅ با قاطعیت، قاطعانه
Iran's president says protesters should be 'dealt with decisively'
سرنوشت سازانه
به طور تعیین کننده ای - به طرز سرنوشت سازی
به طور قطع
قاطعانه

بپرس