decisions

جمله های نمونه

1. decisions are made locally, not in the capital
تصمیمات در محل گرفته می شود نه در پایتخت.

2. decisions must be made within an ethical framework
تصمیمات بایستی در یک چارچوب اخلاقی اتخاذ گردند.

3. such decisions require much deliberation
اینگونه تصمیمات نیاز به غور و بررسی فراوان دارد.

4. their decisions always carried weight
تصمیم های آنان همیشه از اهمیت برخوردار بود.

5. economic factors influence our decisions
عوامل اقتصادی بر تصمیمات ما اثر می گذارند.

6. men at the top make the decisions and men at the bottom carry them out
مردان بلندپایه تصمیم ها را می گیرند و مردان دون پایه آنها را انجام می دهند.

7. the war's destiny hinged on the decisions of only one man
سرنوشت جنگ به تصمیمات فقط یک نفر بستگی داشت.

8. success is the resultant of millions of decisions
موفقیت پیامد میلیون ها تصمیم گیری است.

9. the council rubber-stamped all of the leader's decisions
شورا همه ی تصمیمات رهبر را بی چون و چرا تصویب کرد.

تخصصی

[فوتبال] آراء –تصمیمات

پیشنهاد کاربران

حکم دادگاه نظر دادگاه رای دادگاه در مورد دادگاه های انگلستان میشه به رویه قضایی دادگاه ها هم اشاره کرد
مصوبه، مصوبات
به تصمیماتی گفته می شود که ضمانت اجرایی دارند، یا تصمیماتی که مدیران بلندپایه اتخاذ می کند در این صورت می توان از مصوبه استفاده کرد
تصمیمات در راس هرم مدیریتی make a decisions
و در پایین هرم مدیریتی take a decisions
آراء
توضیحات
The USA is ready for tough decisions on brics
آمریکا آماده تصمیمات سخت درباره برجام است
تصمیم گیری
?What are the decisions for the future
به معنی تصمیمات و داوری کردن در موردی
تصمیمات
عزم
داوری
تصمیمات
تصمیم - فرصت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس