معنی: کشف کردن، کشف رمز نمودن، گشودن سر، فاش کردن سرمعانی دیگر: رمز گشایی کردن، کشف رمز کردن، (خط ناخوانا یا متون قدیمی یا زبان های ناشناخته) خواندن، سردرآوردن، (از ریشه ی عربی)
• (1)تعریف: to convert from a coded form to ordinary language; decode. • مترادف: decode • متضاد: cipher, encipher • مشابه: construe, interpret
• (2)تعریف: to interpret or comprehend (a piece of language) despite difficulties such as obscurity of style or bad handwriting. • مترادف: construe, interpret • مشابه: comprehend, read, understand, unravel
جمله های نمونه
1. to decipher a code
کلید رمز چیزی را پیدا کردن،رمز را گشودن
2. archeologists tried to decipher the stone engravings
باستان شناسان کوشیدند سنگ نبشته ها را بخوانند.
3. i could not decipher his real intention
نتوانستم منظور واقعی او را دریابم.
4. I can't decipher what is inscribed on the pillar.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آنچه را که روی ستون نوشته شده است رمزگشایی کنم [ترجمه ترگمان]نمی توانم چیزی را که روی ستون نوشته شده کشف کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Historians are trying to decipher the meaning of the documents.
[ترجمه گوگل]مورخان در تلاش برای رمزگشایی معنای اسناد هستند [ترجمه ترگمان]مورخان در تلاشند تا معنای اسناد را کشف کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. P. S. I hope you can decipher my scrawl!
[ترجمه Bkaheh] توضیح: امیدوارم بتوانید خط خرچنگ قورباغه من را بخوانید.
|
[ترجمه گوگل]P S امیدوارم بتوانید از خط من رمزگشایی کنید! [ترجمه ترگمان]توضیح در توضیح امیدوارم که خط خرچنگ من را کشف کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She studied the envelope, trying to decipher the handwriting.
[ترجمه گوگل]او پاکت نامه را مطالعه کرد و سعی کرد دست خط را رمزگشایی کند [ترجمه ترگمان]او پاکت را بررسی کرد و سعی کرد دست خطش را کشف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The signature was smudged and impossible to decipher.
[ترجمه گوگل]امضا لکه شده بود و رمزگشایی آن غیرممکن بود [ترجمه ترگمان]امضای آن لکه لکه شده بود و محال بود بتوان آن را کشف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She couldn't decipher it in the pitch black.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست آن را در تاریکی رمزگشایی کند [ترجمه ترگمان]نمی توانست آن را در قیر سیاه فاش کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The more you try to decipher the more confusing it becomes.
[ترجمه گوگل]هرچه بیشتر سعی کنید رمزگشایی کنید، گیج کننده تر می شود [ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر تلاش کنید ابهام بیشتری را کشف کنید، بیشتر می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Those Hansard writers could decipher the Rosetta stone in their spare time.
[ترجمه گوگل]آن نویسندگان هنسار می توانستند سنگ روزتا را در اوقات فراغت خود رمزگشایی کنند [ترجمه ترگمان]آن نویسندگان Hansard می توانند سنگ رز تا را در وقت اضافی کشف کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They had not learned to decipher that terrible handwriting of human destiny, illness and death.
[ترجمه گوگل]آنها یاد نگرفته بودند که دستخط وحشتناک سرنوشت انسان، بیماری و مرگ را رمزگشایی کنند [ترجمه ترگمان]آن ها یاد نگرفته بودند که خط وحشتناک سرنوشت بشر، بیماری و مرگ را کشف کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We have to decipher these other natives of the forest if we want to understand the landscape.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهیم منظره را درک کنیم، باید این دیگر بومیان جنگل را رمزگشایی کنیم [ترجمه ترگمان]اگر بخواهیم این منظره را درک کنیم، باید این natives از جنگل را رمزگشایی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There is no way we can decipher properly the individual contributions that different pairs of atoms make to the total atomic distribution.
[ترجمه گوگل]به هیچ وجه نمیتوانیم سهمهای جداگانهای را که جفتهای مختلف اتم در توزیع کل اتم میکنند به درستی رمزگشایی کنیم [ترجمه ترگمان]هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم به درستی مشارکت های فردی را که جفت های مختلف اتم ها به توزیع اتمی کلی تبدیل می کنند، کشف کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Illiterate people may be able to recognize and decipher signs.
[ترجمه گوگل]افراد بی سواد ممکن است قادر به تشخیص و رمزگشایی علائم باشند [ترجمه ترگمان]افراد Illiterate ممکن است قادر به تشخیص و رمزگشایی علایم شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[کامپیوتر] فاش کردن ؛ سرگشودن سر [ریاضیات] کشف رمز نمودن، از رمز خارج کردن
انگلیسی به انگلیسی
• decode; interpret if you decipher a piece of writing, speech, or coded information, you work out what it says, even though it is difficult to read or understand.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ For example, a codebreaker might say, “I can decipher this secret message. ” In a puzzle game, a player might say, “I need to decipher the clues to solve this mystery. ” A person might comment on a complex problem, saying, “I’m still trying to decipher the meaning behind this data. ”
رمز گشایی کردن فهمیدن پی بردن به کنه چیزی پی بردن برملا کردن دریافتن شناختن/ درک کردن
دریافت
If you decipher a piece of writing or a message, you work out what it says, even though it is very difficult to read or understand.
Discover or figure out sth
رمزگشایی کردن - سر در آوردن ( از چیزی پیچیده ) verb [ obj] : to find the meaning of ( something that is difficult to read or understand ) ◀️decipher [=decode] a secret message ◀️The ancient scrolls were recently deciphered. [=translated] ... [مشاهده متن کامل]
◀️We spent hours trying to decipher [=figure out] the lyrics to the song. ◀️I couldn't decipher his sloppy handwriting.
decipher ( رایانه و فنّاوری اطلاعات ) واژه مصوب: رمزگشایی کردن تعریف: تبدیل کردن متن رمز به متن آشکار با استفاده از خوارزمی/ الگوریتم رمزنگاری و کلید