deception

/dəˈsepʃn̩//dɪˈsepʃn̩/

معنی: فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب
معانی دیگر: حقه بازی، گول خوردگی، فریفتگی، اغوا شدگی، آورند، خدعه، دوز و کلک، بدسگالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of causing someone to believe an untruth, or the state of being so deceived.
مترادف: chicanery, deceit, dishonesty, duplicity, fraud, humbug, prevarication, trickery
مشابه: delusion, double-dealing, forgery, hanky-panky, hoax, hocus-pocus, hypocrisy, intrigue, monkey business, razzle-dazzle, ruse, swindle

(2) تعریف: the means of causing someone to be deceived; trick; lie; fraud.
مترادف: artifice, deceit, fraud, hanky-panky, hocus-pocus, humbug, lie, monkey business, prevarication, razzle-dazzle, ruse, stratagem, subterfuge, trick, trickery
مشابه: chicanery, counterfeit, fake, falsehood, feint, flimflam, hoax, imposture, mendacity, sham, swindle, Trojan horse, wile

- Her news article was full of deceptions.
[ترجمه گوگل] مقاله خبری او پر از فریب بود
[ترجمه ترگمان] مقاله او پر از deceptions بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his attempts at deception
کوشش های او به منظور گول زدن،اقدامات ریاکارانه ی او

2. the undoubted master of political deception
استا مسلم فریبکاری سیاسی

3. when i discovered my own deception it was already too late
وقتی به گول خوردگی خود پی بردم که کار از کار گذشته بود.

4. . . . that they open the door to deception and hypocrisy
. . . که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند

5. This elaborate deception fooled his family for ages.
[ترجمه گوگل]این فریب پیچیده خانواده او را برای چندین سال فریب داد
[ترجمه ترگمان]این فریب استادانه خانواده او را سال ها فریب داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm sorry you have resorted to deception.
[ترجمه گوگل]متاسفم که به فریب متوسل شدی
[ترجمه ترگمان]متاسفم که تو فریب خوردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was found guilty of obtaining money by deception.
[ترجمه گوگل]او به دلیل به دست آوردن پول با فریب مجرم شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر بدست آوردن پول توسط فریب مجرم شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This made Tom sadder than his deception.
[ترجمه گوگل]این تام را غمگین تر از فریب او کرد
[ترجمه ترگمان]این کار تام را غمگین تر از فریبکاری او کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She failed to see through his deception.
[ترجمه گوگل]او نتوانست فریب او را ببیند
[ترجمه ترگمان]او از این فریب و فریبکاری او بی خبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Haskell did not live to discover the deception.
[ترجمه گوگل]هاسکل برای کشف این فریب زندگی نکرد
[ترجمه ترگمان]\"هاسکال\" زنده نموند که این فریبکاری و کشف کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He'll use deception to get what he wants.
[ترجمه گوگل]او از فریب برای رسیدن به آنچه می خواهد استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]اون از فریب استفاده می کنه تا چیزی رو که می خواد بدست بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His pretended friendship was part of the deception.
[ترجمه گوگل]دوستی وانمود شده او بخشی از فریب بود
[ترجمه ترگمان]دوستی ساختگی او جزئی از فریب و فریبکاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was abetted in the deception by his wife.
[ترجمه گوگل]او در این فریب توسط همسرش مشارکت داشت
[ترجمه ترگمان]او در این فریب و نیرنگ همسرش دست و پا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She denies obtaining a pecuniary advantage by deception.
[ترجمه گوگل]او کسب مزیت مالی با فریب را انکار می کند
[ترجمه ترگمان]او از به دست آوردن یک مزیت معنوی از طریق فریب دادن خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

فریب خوردگی (اسم)
amusement, deception

نیرنگ (اسم)
art, craft, artifice, deception, trap, trick, trickery, ruse, witchcraft

تزویر (اسم)
artifice, wile, deception, falsification, duplicity

گول (اسم)
illusion, cheat, deception, jape, bilk, gull, cajolement, cajolery, humbug, crimp

فریبکاری (اسم)
con, deception, skin game

اغفال (اسم)
confusion, deception, delusion, elusion, hallucination

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

شیادی (اسم)
juggle, deception, deceit, fraud, trick

تقلب (اسم)
malversation, slur, fakery, deception, fraud, swindle, skullduggery, skulduggery

انگلیسی به انگلیسی

• deceit, fraud, misleading act
a deception is something that you say or do in order to deceive someone.
deception is the act of deceiving someone.

پیشنهاد کاربران

بازی.
The act of lying or tricking someone
فریب
deception یعنی فریب دادن، گول زدن. از فعل deceive میاد.
سقم؛
truthfulness and deception
صحت و سقم
دروغ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deceive
اسم ( noun ) : deceit / deception
صفت ( adjective ) : deceitful / deceptive
قید ( adverb ) : deceitfully / deceptively
دوزوکلک
فریبکاری
نیرنگ
خدعه
حقه
شگرد
عامیانه : جانگولک بازی
deception ( علوم نظامی )
واژه مصوب: فریب
تعریف: اقداماتی برای گمراه کردن دشمن و وادار کردن او به انجام واکنشی مغایر با منافعش ازطریق دستکاری و تحریف اطلاعات
ترفند
فریب
for example:
Theatricality and deception are powerful agents
زیبا جلوه دادن{یا تئاتری بودن} و فریب دو عامل { یا مامور} قدرتمند هستند
Theatricality به معنای تئاتری بودن، زیبا نشان دادن یا حقه هست.
noun
1 [noncount] :
🔴 the act of making someone believe something that is not true : the act of deceiving someone
◀️She accuses the company of willful deception in its advertising
◀️The article describes the government's use of deception [=deceit] to gain public support for the program
...
[مشاهده متن کامل]

◀️[She practiced deception on her unsuspecting clients. [=she deceived them
2 [count] :
🔴an act or statement intended to make people believe something that is not true
◀️His many deceptions did not become known until years after he died.
◀️ ( It was a misunderstanding on her part, not a deliberate deception on his ( part
[=he didn't try to deceive her or lie to her]
◀️[a clever deception [=trick

دوز و دغل
غبن
اغواء_ خدعه _ فریب
فریب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس