decentralist

انگلیسی به انگلیسی

• advocate of decentralization

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
تمرکزگریز / طرفدار عدم تمرکز / غیرمتمرکزگرا
در زبان محاوره ای:
ضدمرکز، پخش گرا، طرفدار توزیع قدرت، تمرکزستیز
________________________________________
🔸 تعریف ها:

...
[مشاهده متن کامل]

1. ( سیاسی – توصیفی ) :
فرد یا دیدگاهی که از توزیع قدرت و اختیارات از مرکز به نهادهای محلی، منطقه ای یا مستقل حمایت می کنه؛ معمولاً در برابر ساختارهای متمرکز دولتی
مثال:
**Decentralists** argue that local governments better understand community needs.
تمرکزگریزها معتقدن دولت های محلی نیازهای جامعه رو بهتر می فهمن.
2. ( سازمانی – مدیریتی ) :
در مدیریت یا اقتصاد، طرفدار ساختارهایی که تصمیم گیری در آن ها بین واحدهای مختلف توزیع شده و از تمرکز در رأس پرهیز می شه
مثال:
The company adopted a **decentralist** model to empower regional teams.
شرکت مدل غیرمتمرکز رو انتخاب کرد تا تیم های منطقه ای رو توانمند کنه.
3. ( فرهنگی – نمادین ) :
در جنبش های اجتماعی یا هنری، نماد مقاومت در برابر سلطه ی مرکزی، دفاع از تنوع، و حق تصمیم گیری مستقل
مثال:
Her art reflects a **decentralist** ethos—rejecting imposed narratives.
هنرش روحیه ی تمرکزگریز داره—روایت های تحمیلی رو رد می کنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
anti - centralist – autonomy - seeker – localist – distributed thinker – federalist