معنی: شایستگی، محجوبیت، نجابت، انطباق با مورد، پاک بینیمعانی دیگر: مناسبت، ادب، بزرگواری، آبرومندی (رجوع شود به: decent)، (جمع) آداب و اصول، نزاکت و حسن سلوک، معرفت، (جمع) تسهیلات و نیازهای زندگی خوب، لطف، محبت
• (1)تعریف: the quality, state, or condition of being decent. • مترادف: fitness, honesty, respectability, seemliness, suitableness • متضاد: indecency • مشابه: appropriateness, good, goodness, integrity, kindness, niceness
• (2)تعریف: conformity to commonly recognized standards of modesty, good taste, and the like; propriety; decorum. • مترادف: conformity, decorum, modesty, propriety • مشابه: etiquette, manners, mores, virtue
• (3)تعریف: (pl.) the requirements of a respectable or comfortable standard of living. • مترادف: amenities, comforts
جمله های نمونه
1. his decency and valor
بزرگواری و شجاعت او
2. not have the decency to
معرفت (انجام کاری را) نداشتن
3. His sense of decency and fair play made him refuse the offer.
[ترجمه mohsen] به خاطر حس شایستگی و انصافی که به او دست داد پیشنهاد را رد کرد
|
[ترجمه گوگل]حس نجابت و بازی جوانمردانه او باعث شد که این پیشنهاد را رد کند [ترجمه ترگمان]حس ادب و ادب به او دست داد که پیشنهادش را رد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Your behaviour is an affront to public decency.
[ترجمه گوگل]رفتار شما توهین به عفت عمومی است [ترجمه ترگمان]رفتار شما بی احترامی به شرافت عمومی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. On Friday he showed neither decency nor dignity. It was an uncommon lapse.
[ترجمه گوگل]روز جمعه نه نجابت نشان داد و نه وقار این یک خطای غیر معمول بود [ترجمه ترگمان]روز جمعه نه نجابت داشت و نه وقار این یه اشتباه غیر عادی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His sense of decency forced him to resign.
[ترجمه گوگل]احساس نجابت او را مجبور به استعفا کرد [ترجمه ترگمان]حس شایستگی و نزاکت او را وادار به استعفا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was a model of honesty and decency.
[ترجمه گوگل]او الگوی صداقت و نجابت بود [ترجمه ترگمان]او نمونه ای از شرافت و شرافت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He might have had the decency to apologize.
[ترجمه گوگل]او ممکن است این نجابت را داشته باشد که عذرخواهی کند [ترجمه ترگمان] اون شاید ادب و نزاکت رو داشته باشه که عذرخواهی کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He is someone who prizes truth and decency above all things.
[ترجمه گوگل]او کسی است که حقیقت و نجابت را بالاتر از همه چیز می داند [ترجمه ترگمان]او کسی است که حقیقت و نجابت را بالاتر از همه چیز می داند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They had transgressed the bounds of decency.
[ترجمه گوگل]آنها از حدود نجابت تجاوز کرده بودند [ترجمه ترگمان]آن ها مرزه ای ادب را هم فراتر گذاشته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This policy goes against common precepts of decency.
[ترجمه گوگل]این سیاست مغایر با احکام متداول نجابت است [ترجمه ترگمان]این سیاست با احکام عمومی شایستگی انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's only common decency to let her know what's happening .
[ترجمه گوگل]این فقط نجابت عادی است که به او بفهمانیم چه اتفاقی دارد می افتد [ترجمه ترگمان]فقط نجابت عمومی است که به او بگویم چه اتفاقی دارد می افتد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You'd think he'd have the common decency to apologize for what he said.
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید او نجابت معمولی برای عذرخواهی برای صحبت هایش دارد [ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی او آداب و رسوم مشترک را داشت که به خاطر چیزی که گفته بود عذرخواهی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His essential decency makes it impossible to dislike him.
[ترجمه گوگل]نجابت ذاتی او باعث می شود که دوست نداشته باشیم [ترجمه ترگمان]نجابت اصلی او نمی تواند از او بدش بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They earn wages below the decency threshold set by the EU.
[ترجمه گوگل]دستمزد آنها کمتر از آستانه نجابت تعیین شده توسط اتحادیه اروپا است [ترجمه ترگمان]آن ها حقوق زیر آستانه شایستگی تعیین شده توسط اتحادیه اروپا را بدست می آورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
در حالت جمع و در بعضی جاها به معنی مواهب/ موهبت هاست
عفاف ، نجابت
آراستگی برازندگی تناسب مقبولیت ( شخص ) وقار ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
کرامت
در حقوق:عفت crimes against decency :جرائم منافی عفت
Politeness
مثالی از فیلم " بتمن آغاز میکند" ساختار جمله برام جالب بود Like you, I was supposed to learn there are those who without decency, must be fought مثل تو باید یاد میگرفتم کسانی هستند بدون نجابت که باید با آنها جنگید