decapitation

/dɪˌkæpəˈteɪʃn̩//dɪˌkæpɪˈteɪʃn̩/

سر بریدن

جمله های نمونه

1. The child narrowly escaped decapitation by the propellers.
[ترجمه Mhkia] بچه به سختی از بریده شدن سرش توسط پره ها فرار کرد.
|
[ترجمه گوگل]کودک به سختی از سر بریدن توسط پروانه ها نجات پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]این کودک از طریق پروانه ها به سختی جان خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The man fired a single bullet, and the decapitation of St Michael prevented him from suffering the same fate.
[ترجمه گوگل]مرد تنها یک گلوله شلیک کرد و سر بریدن سنت مایکل مانع از آن شد که او به همان سرنوشت دچار شود
[ترجمه ترگمان]مرد یک گلوله شلیک کرد و سر بریدن سنت مایکل مانع از آن شد که او نیز از سرنوشت مشابهی رنج ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The subsequent call to emergency services reported a decapitation.
[ترجمه گوگل]تماس بعدی با خدمات اورژانس از بریدن سر خبر داد
[ترجمه ترگمان]درخواست بعدی از خدمات اورژانس یک سر بریدن را گزارش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cockroach decapitation may seem macabre, but scientists have conducted many experiments with headless roach bodies and bodiless roach heads.
[ترجمه گوگل]سر بریدن سوسک ها ممکن است وحشتناک به نظر برسد، اما دانشمندان آزمایش های زیادی با بدن سوسک های بدون سر و سر سوسک های بدون بدن انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]سر بریدن Cockroach ممکن است ترسناک به نظر برسد، اما دانشمندان بسیاری از آزمایش ها را با بدن کول بدون سر و سره ای roach انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Israel's decapitation of Hamas will further weaken whatever influence Hamas had over them.
[ترجمه گوگل]سر بریدن حماس توسط اسرائیل، هر نفوذی که حماس بر آنها داشت را بیشتر تضعیف خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]سر بریدن حماس، هر گونه نفوذ حماس بر آن ها را تضعیف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A human head stays consciousfor 15-20 seconds after decapitation.
[ترجمه گوگل]سر انسان 15 تا 20 ثانیه پس از سر بریدن هوشیار می ماند
[ترجمه ترگمان]سر انسان پس از سر بریدن، ۱۵ تا ۲۰ ثانیه باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The penalty for masturbation in Indonesia is decapitation.
[ترجمه گوگل]مجازات خودارضایی در اندونزی بریدن سر است
[ترجمه ترگمان]مجازات for در اندونزی سر بریدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sure, there's decapitation, but if you can cut through 50 spinal columns in a row then stop showing off, Superman, and enjoy the one time you're actually allowed to burn people with your eyes.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، سر بریدن وجود دارد، اما اگر می‌توانید 50 ستون ستون فقرات را پشت سر هم ببرید، دیگر خودنمایی نکنید، سوپرمن، و از زمانی لذت ببرید که واقعاً اجازه دارید مردم را با چشمانتان بسوزانید
[ترجمه ترگمان]مطمئنا، این سر بریدن است، اما اگر شما بتوانید ۵۰ ستون فقرات را در یک ردیف برید، پس از نمایش دادن، سوپر من و لذت بردن از آخرین باری که اجازه دارید مردم را با چشم های خود بسوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods The experiments of quick decapitation and anoxia under normal pressure model in mice was used to study the effects of LW on acute cerebral ischemia and anoxia.
[ترجمه گوگل]MethodsThe آزمایش سر بریدن سریع و بی اکسیژنی تحت مدل فشار طبیعی در موش برای مطالعه اثرات LW بر ایسکمی حاد مغزی و آنکسی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش های مبتنی بر سر بریدن سریع و anoxia تحت مدل فشار نرمال در موش ها برای مطالعه اثرات LW بر کم خونی موضعی و کم خونی شدید مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An immediate decapitation strike might have avoided countless civilian deaths.
[ترجمه گوگل]یک حمله فوری سر بریدن می‌توانست از کشته‌های بیشمار غیرنظامی جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]یک سر بریدن سریع ممکن است از مرگ افراد بی شماری اجتناب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Far from satiating voters'thirst for blood, the speaker's decapitation may have whetted it.
[ترجمه گوگل]به دور از سیر کردن تشنگی رای دهندگان به خون، سر بریدن گوینده ممکن است آن را تشدید کرده باشد
[ترجمه ترگمان]به دور از عطش رای دهندگان برای خون، بریدن سر سخنگو ممکن است آن را تحریک کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And Mel Gibson does pass muster as a filthy freedom fighter with a talent for decapitation.
[ترجمه گوگل]و مل گیبسون به عنوان یک مبارز آزادی کثیف با استعداد بریدن سر به میدان می آید
[ترجمه ترگمان]و مل گیبسون، این مرد را به عنوان یک مبارز آزادی کثیف با استعدادی برای سر بریدن، سپری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Male Sprague-Dawley rats weighing about 250 g were fasted for 24 hours and killed by decapitation.
[ترجمه گوگل]موش های نر نژاد Sprague-Dawley با وزن حدود 250 گرم به مدت 24 ساعت ناشتا بودند و با بریدن سر کشته شدند
[ترجمه ترگمان]موش های نر Sprague - Dawley که حدود ۲۵۰ گرم وزن داشتند، به مدت ۲۴ ساعت روزه گرفتند و با سر بریدن به قتل رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just how could every eligible felon be beheaded by the sword, the only decapitation method currently available?
[ترجمه گوگل]چگونه می توان هر جنایتکار واجد شرایط را با شمشیر سر برید، تنها روشی که در حال حاضر برای بریدن سر وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]- تنها روش سر بریدن که در حال حاضر در دسترس است، چگونه ممکن است هر فرد تبهکار واجد شرایط را سر بریده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[آب و خاک] برداشت

انگلیسی به انگلیسی

• act of beheading, act of cutting of the head

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : decapitate
اسم ( noun ) : decapitation
صفت ( adjective ) : decapitated
قید ( adverb ) : _
گردن زدن یا سربُریدن روشی برای اعدام یا قتل است. در این روش سر فرد از ناحیه گلو و گردن با آلات برنده ای همانند چاقو بریده می شود؛ یا اینکه با شمشیر، قداره، تبر یا اشیاء برنده سنگین از پشت سر قربانی ضربه
...
[مشاهده متن کامل]
محکمی بر گردنش وارد می شود. در مراسم اعدام رسمی مجرم معمولاً با قاپوق ثابت نگه داشته می شود. برای انجام گردن زدن محکومان و مجرمان از گیوتین نیز استفاده می کنند.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Decapitation
سر درودن
بریدن. جدا کردن سر از تن :
کنون کینه نو شد ز بهر فرود
سرطوس نوذر بباید درود.
فردوسی.
چو کابلستان را بخواهد بسود
نخستین سر من بباید درود.
فردوسی.
پشیمانی آنگه نداردت سود
که تیغ زمانه سرت را درود.
فردوسی.
Decapitation : بریدن سر ( n )
Decapitate : سر بریدن ( v )
Behead : سر بریدن ( v )
- He was beheaded by Teymoor's order.
- به دستور تیمور سرش را بریدند.
- The renowned Amir Arsalan decapitated him with one blow.
...
[مشاهده متن کامل]

- امیر ارسلان نامدار با یک ضربه سر او را از تن جدا کرد.
- They sent his decapitated body to Tehran.
- تن بی سر او را به تهران فرستادند.

بپرس