decamp

/dəˈkæmp//dɪˈkæmp/

معنی: خیمه بر بستن، رخت بر بستن، کوچ کردن، هزیمت کردن
معانی دیگر: فرار کردن، گریختن، اردوگاه را ترک کردن، رهسپار شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: decamps, decamping, decamped
مشتقات: decampment (n.)
(1) تعریف: to go away suddenly or secretly.
مشابه: abscond

(2) تعریف: to pack up gear and leave a camp.

جمله های نمونه

1. She has decamped with all our money.
[ترجمه گوگل]او با تمام پول ما اردو زده است
[ترجمه ترگمان]او با همه پول ما فرار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The treasurer decamped with part of the company's payroll.
[ترجمه گوگل]خزانه دار با بخشی از حقوق و دستمزد شرکت از اردو خارج شد
[ترجمه ترگمان]خزانه دار با قسمتی از حقوق شرکت رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The band of thieves decamped in the night.
[ترجمه گوگل]گروه دزدان در شب اردو زدند
[ترجمه ترگمان]گروه دزدان شبانه از اینجا فرار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They decamped before rain began.
[ترجمه گوگل]آنها قبل از شروع باران اردو زدند
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه باران شروع شود، از آنجا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He decamped from the hotel with someone else's luggage.
[ترجمه گوگل]او با چمدان شخص دیگری از هتل خارج شد
[ترجمه ترگمان]او با چمدان کس دیگری از هتل فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We all decamped to the pub.
[ترجمه گوگل]همه به میخانه رفتیم
[ترجمه ترگمان]همه با هم به مهمانخانه رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wealthier inhabitants decamped to the suburbs.
[ترجمه گوگل]ساکنان ثروتمندتر به حومه شهر رفتند
[ترجمه ترگمان]ساکنان ثروتمند به حومه شهر کوچ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She decamped with a lover.
[ترجمه گوگل]او با یک معشوق اردو زد
[ترجمه ترگمان]با یک معشوقه فرار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Much energy-intensive industry would then decamp to the third world.
[ترجمه گوگل]پس از آن بسیاری از صنایع انرژی بر به جهان سوم فرو خواهند رفت
[ترجمه ترگمان]پس از آن، بخش عمده ای از صنعت انرژی به جهان سوم decamp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The soldiers decamped at dawn.
[ترجمه گوگل]سربازان سحرگاه از اردو خارج شدند
[ترجمه ترگمان]سربازها تا سپیده دم حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Local car owners quietly decamped to Sanford for better service.
[ترجمه گوگل]صاحبان خودروهای محلی بی سر و صدا برای خدمات بهتر به سنفورد رفتند
[ترجمه ترگمان]مالکان خودروهای محلی بی سر و صدا به طرف Sanford فرار کردند تا خدمات بهتری ارائه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Herded by a robed priest, other techs decamped from the catwalks.
[ترجمه گوگل]سایر فن‌آوران که توسط یک کشیش لباس پوشیده جمع‌آوری شده بودند، از راهروها خارج شدند
[ترجمه ترگمان]Herded با یک کشیش پوش دیگه، بخش فنی از اون راهرو فرار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The secretary decamped with the organization's money.
[ترجمه گوگل]منشی با پول سازمان اردو زد
[ترجمه ترگمان]منشی با پول سازمان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They all decamp to Karen Farnan's in Wiltshire Lane.
[ترجمه گوگل]همه آنها به سمت کارن فارنان در ویلتشایر لین عقب نشینی می کنند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها به خانه کارن Farnan در ویل تشر زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some, however, are being offered double that to decamp to rivals.
[ترجمه گوگل]با این حال، به برخی از آنها دو برابر پیشنهاد داده می شود تا به رقبا بروند
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از آن ها به طور مضاعف پیشنهاد می شوند که به رقبای خود decamp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیمه بر بستن (فعل)
decamp, dislodge, move stakes, pull up stakes

رخت بر بستن (فعل)
depart, decamp

کوچ کردن (فعل)
flight, immigrate, decamp, migrate, vamoose

هزیمت کردن (فعل)
decamp

انگلیسی به انگلیسی

• break up camp; leave quickly and abruptly; abscond
if you decamp, you go away from somewhere secretly or suddenly.

پیشنهاد کاربران

بپرس