• (1)تعریف: characterized by a fall into an inferior state; decaying; degenerate.
• (2)تعریف: tending to indulge in sensual pleasures; hedonistic.
- He'd left his wife and was enjoying a decadent lifestyle as a single man at his beach villa.
[ترجمه گوگل] او همسرش را ترک کرده بود و به عنوان یک مرد مجرد در ویلای ساحلی خود از یک سبک زندگی منحط لذت می برد [ترجمه ترگمان] او همسرش را ترک کرده بود و به عنوان یک مرد مجردی در خانه ییلاقی خود لذت می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: one that is decaying or degenerate, esp. morally degenerate.
جمله های نمونه
1. decadent art
هنر منحط
2. a decadent person
آدم فرومایه
3. Without your betrayal, how will I have now decadent.
[ترجمه گوگل]بدون خیانت تو، من چگونه اکنون منحط خواهم شد [ترجمه ترگمان]بدون خیانت تو، چطور می تونم الان منحط بشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't let decadent ideas eat into yourselves.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که ایده های منحط به درون شما بخورند [ترجمه ترگمان]نگذار افکار منحط درون خودتان غذا بخورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There was something very decadent about filling ourselves with so much rich food.
[ترجمه گوگل]چیزی بسیار انحطاط آمیز در مورد پر کردن خودمان با غذاهای غنی وجود داشت [ترجمه ترگمان]در مورد پر کردن خودمان با چنین غذاهای غنی چیزی وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Pop music was condemned as decadent and crude.
[ترجمه گوگل]موسیقی پاپ به عنوان منحط و خام محکوم شد [ترجمه ترگمان]موسیقی پاپ به عنوان منحط و زشت محکوم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was decadent and utopian, pure and corrupt.
[ترجمه گوگل]منحط و آرمان شهر، خالص و فاسد بود [ترجمه ترگمان]فساد و utopian، فاسد و فاسد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Limousines slid across the asphalt, decadent thrill-seekers cringing behind their curtained windows.
[ترجمه گوگل]لیموزینها روی آسفالت میلغزیدند و هیجانجویان منحط پشت پنجرههای پردهدارشان میچرخند [ترجمه ترگمان]limousines از روی آسفالت آسفالت خیابان عبور کردند و seekers که در پشت پنجره های their به خود می پیچیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Could one call it decadent or effete?
[ترجمه گوگل]آیا می توان آن را منحط یا اثرگذار نامید؟ [ترجمه ترگمان]آیا می توان آن را منحط و منحط نامید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Fries and slaw, plus decadent garlic butter sauce, also accompany the more than a dozen charbroiled items.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی سرخ شده و سالاد، به علاوه سس کره سیر فاسد، همچنین بیش از ده ها مورد پخته شده را همراهی می کنند [ترجمه ترگمان]Fries و slaw، به اضافه سس کره سیر منحط، نیز بیش از دوازده آیتم charbroiled را همراه دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Casinos sound such arbitrary and decadent places; nobody would want their economy's fate to be determined in one.
[ترجمه گوگل]کازینوها چنین مکان های خودسرانه و منحط به نظر می رسند هیچ کس نمی خواهد سرنوشت اقتصادشان در یک واحد مشخص شود [ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی خواهد سرنوشت اقتصادی آن ها در یکی از این مکان ها تعیین شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This decadent body lotion, with its spicy flower aroma, demands to be smothered over skin coming out of winter hibernation.
[ترجمه گوگل]این لوسیون بدن منحط، با رایحه گل تندش، میخواهد روی پوستی که از خواب زمستانی خارج میشود، خفه شود [ترجمه ترگمان]این لوسیون بدن منحط، با عطر گل تند آن، نیاز دارد که در هنگام بیرون آمدن از خواب زمستانی از پوست گرفته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A spoon of decadent caviar dresses up the dish.
[ترجمه Nc] یک قاشق از خاویار لذیذ روی بشقاب ریخته شده است. / یا/ بشقاب به یک قاشق خاویار لذیذ مزین شده است.
|
[ترجمه گوگل]یک قاشق خاویار فاسد ظرف را آراسته می کند [ترجمه ترگمان]یه قاشق خاویار decadent رو درست کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Suddenly I was aware that my decadent bath had gone cold and the church bells were clanging the faithful to evensong.
[ترجمه گوگل]ناگهان متوجه شدم که حمام انحطاطم سرد شده است و ناقوس های کلیسا مردم وفاداران را تا سرود شب به صدا در می آورند [ترجمه ترگمان]ناگهان متوجه شدم که حمام دوران منحط من سرد شده است و ناقوس کلیسا به نماز شام نماز می خواند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
منحط (صفت)
degenerate, effete, decadent
روبه انحطاط (صفت)
decadent
روبه فساد رونده (صفت)
decadent
تخصصی
[ریاضیات] زایل شونده، منحط، رو به انحطاط
انگلیسی به انگلیسی
• one who is depraved or immoral, corrupt person depraved, corrupt, immoral, self-indulgent if someone or something is decadent, they show low standards, especially low moral standards.
داشتن معیارهای اخلاقی ضعیف ( low moral standards ) رو برای این کلمه معنی کرده کمبریج؛ یعنی همون فساد و انحطاط. . . . . دوستان نوشتند زوال؟ یعنی نابودی؟ شاید منظرتون زوال اخلاقی بوده؟ آره این اوکی هست. حالا چند مثال ... [مشاهده متن کامل]
a decadent society the decadent court surrounding the king معنی دوم ( humorous ) به شکل طنز هست. ما میگیم کباب چنجه و دوغ و کباب برگ چه سمی میشه!! یعنی چقدر خوشمزه است. اونا هم همینو میگن: مثال: Champagne and chocolates for breakfast - how decadent
رو به زوال ، فاسد
در مورد دسرها به کار میرود وقتی یک دسر خیلی مجلل و غنی از مواد باشد صفت decadent رو در موردش به کار میبریم . معادل rich است.
لاابالی - هرزه - بی بته
corrupt
1 - ( از نظر اخلاقی ) رو به انحطاط و در پی لذت جویی 2 - ( درباره غذا ) لذیذ، لذت بخش