debrief

/dəˈbriːf//ˌdiːˈbriːf/

معنی: پرسش کردن، اطلاعات کسب کردن
معانی دیگر: (از خلبان و فرستاده و اسیر آزاد شده و غیره) گزارش خواستن، گزارش گیری کردن، اطلاعات کسب کردن مثلا از خلبان

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: debriefs, debriefing, debriefed
مشتقات: debriefing (n.)
• : تعریف: to question (an astronaut, soldier, or the like) in order to obtain any information gathered during a mission.

جمله های نمونه

1. The men have been debriefed by British and Saudi officials.
[ترجمه nimataheri] این مردان توسط مقامات بریتانیایی و عربستان سعودی تخلیه اطلاعاتی شدند.
|
[ترجمه گوگل]این افراد توسط مقامات بریتانیایی و عربستانی در جریان قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]این مردان توسط مقامات بریتانیایی و سعودی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The officers debriefed the pilot after he had flown back from the warfront.
[ترجمه گوگل]افسران خلبان را پس از بازگشت از جبهه جنگ به او اطلاع دادند
[ترجمه ترگمان]افسران پس از آن که سوار هواپیما شدند، از خلبان بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. While being debriefed the defector named two double agents.
[ترجمه گوگل]در حین اطلاع رسانی، فراری دو مامور دوگانه را نام برد
[ترجمه ترگمان]در حالی که از the به نام دو عامل دوگانه نام برده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The political and economic experts debriefed the defector about conditions in his home country.
[ترجمه گوگل]کارشناسان سیاسی و اقتصادی مرد فراری را در مورد شرایط کشورش توضیح دادند
[ترجمه ترگمان]متخصصان اقتصادی و اقتصادی در مورد شرایطی که در کشور خود به آن اشاره می کنند را بررسی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We debriefed our pilot after he had flown over the enemy's land.
[ترجمه nimataheri] ما از خلبان خود در خصوص فرود بر سرزمین دشمن، پرس و جو ( بازپرسی ) کردیم.
|
[ترجمه گوگل]ما خلبان خود را پس از پرواز بر فراز زمین دشمن، در جریان قرار دادیم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه به سرزمین دشمن پرواز کرد، از خلبان استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He went to Rio after the CIA had debriefed him.
[ترجمه گوگل]او پس از اینکه سیا او را در جریان قرار داد به ریو رفت
[ترجمه ترگمان]اون بعد از اینکه \" سی آی ای \" ازش بازجویی کرده بود رفت به ریو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pilots were debriefed on the bombing raid.
[ترجمه گوگل]خلبانان در مورد حمله بمباران اطلاعاتی دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]خلبانان در حمله بمب گذاری کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The returning bomber crews were debriefed.
[ترجمه گوگل]به خدمه بمب افکن بازگشتی اطلاع رسانی شد
[ترجمه ترگمان]افرادی که در حال بازگشت به آنجا بودند debriefed بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pilots were thoroughly debriefed after every mission.
[ترجمه گوگل]خلبانان پس از هر ماموریت به طور کامل بازبینی می شدند
[ترجمه ترگمان]خلبانان پس از هر ماموریتی به طور کامل اداره می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A debriefing would follow this operation, to determine where it went wrong.
[ترجمه گوگل]پس از این عملیات، یک گزارش جمع بندی انجام می شود تا مشخص شود کجا اشتباه بوده است
[ترجمه ترگمان]debriefing از این عملیات پیروی خواهد کرد تا مشخص شود که این عمل در کجا رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has a young friend, a kid he debriefed on behalf of the Agency.
[ترجمه گوگل]او یک دوست جوان دارد، بچه‌ای که او از طرف آژانس اطلاعاتی را در اختیار او قرار داده است
[ترجمه ترگمان]اون یه دوست جوان داره، یه بچه که از طرف سازمان اطلاعات کسب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our detectives and field officers are to be debriefed Monday night by case supervisors.
[ترجمه گوگل]قرار است دوشنبه شب کارآگاهان و افسران میدانی ما توسط ناظران پرونده در جریان قرار بگیرند
[ترجمه ترگمان]کارآگاهان ما و افسران می دانی ما در شب دوشنبه توسط ناظران مورد استفاده قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In our inspection debriefing, the two-star general team chief bestowed praise on everyone involved.
[ترجمه گوگل]در جلسه بازرسی ما، رئیس دو ستاره تیم عمومی از همه کسانی که درگیر بودند ستایش کرد
[ترجمه ترگمان]در debriefing بازرسی ما، رئیس این تیم دو ستاره در مورد همه افراد مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When they were relieved they would be debriefed.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها راحت شدند، آنها را بررسی می کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی که خیالم راحت شد از این موضوع ناراحت می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرسش کردن (فعل)
question, inquire, ask, debrief

اطلاعات کسب کردن (فعل)
debrief

انگلیسی به انگلیسی

• interrogate, question
if someone such as a soldier, diplomat, or astronaut is debriefed, they are asked to give a report on a mission or task that they have just completed.

پیشنهاد کاربران

توضیح رویداد
to interrogate ( someone, such as a pilot ) usually upon return ( as from a mission ) in order to obtain useful information
تحقیق و بررسی کردن با هدف راستی آزمائی
The pilots were thoroughly debriefed after every mission.
...
[مشاهده متن کامل]

Participants were then paid �5 for their time and cooperation and were debriefed.
"After the mission was completed, the team was debriefed to discuss what went well and what could be improved for next time. "
"The students were debriefed after their group project to reflect on their performance and identify areas for improvement. "

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/debrief
شرح ما وقع
جواب پس دادن
اطلاعات کسب کردن
پرسیدن
تخلیه اطلاعاتی

بپرس