debility

/dəˈbɪləti//dɪˈbɪlɪti/

معنی: سستی، عنن، ضعف، ضعف و ناتوانی، ضعف قوه باء
معانی دیگر: (به ویژه در مورد تن انسان) سستی، نزاری، کم زوری، ناتوانی، رنجوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: debilities
• : تعریف: a state of unusual physical weakness, esp. as the result of disease.

- His debility prevents him from working.
[ترجمه گوگل] ناتوانی او را از کار کردن باز می دارد
[ترجمه ترگمان] debility مانع کار او می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to have a nervous debility
ضعف اعصاب داشتن

2. the old woman was suffering from general debility
پیرزن دچار ضعف عمومی شده بود.

3. After her operation she suffered from general debility.
[ترجمه گوگل]پس از عمل او از ناتوانی عمومی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]بعد از عمل او از ناتوانی عمومی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Illnesses, including chronic muscle debility, herpes, tremors and eye infections, have come and gone.
[ترجمه گوگل]بیماری ها از جمله ناتوانی مزمن عضلانی، تبخال، لرزش و عفونت چشم، آمده و رفته اند
[ترجمه ترگمان]Illnesses، از جمله انقباض عضلانی مزمن، تب خال، لرزش و عفونت های چشمی، آمده اند و رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Supporting that sound of debility and failure there were orchestrated snores.
[ترجمه گوگل]پشتیبان آن صدای ناتوانی و شکست، خروپف های هماهنگ شده بود
[ترجمه ترگمان]حمایت از آن صدای debility و عدم موفقیت در آنجا صدای خروپف های خود را اعلام می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Zingiber officinale (Ginger) - Relieves debility in the digestive tract, stomach acidity, and a feeling of heaviness.
[ترجمه گوگل]Zingiber officinale (زنجبیل) - ناتوانی در دستگاه گوارش، اسیدیته معده و احساس سنگینی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]Zingiber officinale (زنجبیل)- Relieves debility در بخش گوارشی، اسیدیته شکم و احساس سنگینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Laziness leads to debility.
[ترجمه گوگل]تنبلی منجر به ناتوانی می شود
[ترجمه ترگمان]Laziness به ضعف و ناتوانی ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But no - for I am not a cripple, I have no debility, and something other than myself is doing this.
[ترجمه گوگل]اما نه - چون من یک معلول نیستم، هیچ ناتوانی ندارم و چیزی غیر از خودم این کار را می کند
[ترجمه ترگمان]اما نه - چون من چلاق نیستم و هیچ ضعف و ناتوانی در کار نیست، و چیزی جز خودم این کار را می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps it was not surprising that he complained of physical debility.
[ترجمه گوگل]شاید تعجب آور نبود که او از ضعف جسمانی شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]شاید جای تعجب نبود که از debility جسمی شکایت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After her long illness she is suffering from general debility.
[ترجمه گوگل]او پس از بیماری طولانی مدت از ناتوانی عمومی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]پس از بیماری طولانی او از ناتوانی عمومی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They may also irritate the upper respiratory tract, causing coughing, choking, and general debility.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ممکن است دستگاه تنفسی فوقانی را تحریک کرده و باعث سرفه، خفگی و ناتوانی عمومی شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها هم چنین ممکن است دستگاه تنفسی فوقانی را تحریک کنند و موجب سرفه، خفگی، و گرفتگی کلی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When grown up, the offspring help the parents by providing sustenance and care debility.
[ترجمه گوگل]فرزندان وقتی بزرگ می شوند، با تأمین معاش و ناتوانی مراقبت به والدین کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که بزرگ می شود، کودک با تامین معاش و مراقبت از والدین به والدین کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How does improvement insomnia tide fever abnormal sweating general debility wait for the climacteric symptom?
[ترجمه گوگل]چگونه بهبود بی خوابی تب جزر و مد عرق غیرطبیعی ناتوانی عمومی در انتظار علامت اوج است؟
[ترجمه ترگمان]چه طور دچار بی خوابی و fever غیر معمول و ضعف عمومی در for بحرانی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سستی (اسم)
abulia, weakness, laxity, indolence, frailty, asthenia, acedia, lassitude, laxation, relaxation, debility, impuissance, atony, inactivity, droop, feeble-mindedness, flaccidity, phlegm, sloth, limpness, slothfulness

عنن (اسم)
impotence, impotency, anaphrodisia, debility, impuissance

ضعف (اسم)
weakness, asthenia, debility, faint, swoon, languor, infirmity, atony, foible, puniness

ضعف و ناتوانی (اسم)
debility

ضعف قوه باء (اسم)
debility

انگلیسی به انگلیسی

• weakness, feebleness; disability
debility is physical or mental weakness, especially weakness caused by illness; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مثالی از ناتوانی:
Geriatrics is branch of medicine dealing with the diseases, debilities, and care of aged persons.
طب سالمندان شاخه ای از پزشکی است که به بیماری ها، ناتوانی ها و مراقبت از سالمندان می پردازد.
debility ( n ) ( dɪˈbɪlət̮i ) =physical weakness, especially as a result of illness, e. g. chronic muscle debility.
debility
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : debilitate
اسم ( noun ) : debility
صفت ( adjective ) : debilitating
قید ( adverb ) : _
ضعف و ناتوانی

بپرس