debauch

/dɪˈbɔːt͡ʃ//dɪˈbɔːt͡ʃ/

معنی: هرزگی، عیاشی، خوش گذرانی، هرزه کردن، الواطی کردن، فاسد کردن، خراب کردن
معانی دیگر: از راه به در بردن، (از نظر اخلاقی و شهوانی) گمراه کردن، به فساد کشاندن، شهوترانی، عیش و نوش مفرط، هرزگی و بی بند و باری، الواطی، فسق و فجور، رجوع شود به: debauchery

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: debauches, debauching, debauched
• : تعریف: to lead or seduce into immorality or intemperance; corrupt.
مشابه: pollute

- The parents feared that listening to this wild music would debauch their children.
[ترجمه گوگل] والدین می ترسیدند که گوش دادن به این موسیقی وحشی باعث بی حوصلگی فرزندانشان شود
[ترجمه ترگمان] والدین می ترسیدند که گوش دادن به این موسیقی وحشی بچه های خود را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to engage willingly in immoral behavior.
مشابه: wanton

- The pirates left the ship and debauched in the town through the night.
[ترجمه عیا ش الکلی] پوتین سربازهایش را در شهرهای اوکراین به کشتن مردان و آزار کودکان . تجاوز زنان تشویق کرد
|
[ترجمه گوگل] دزدان دریایی کشتی را ترک کردند و در طول شب در شهر فاسد شدند
[ترجمه ترگمان] دزدان دریایی کشتی را ترک کردند و شب را در شهر هرزه یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: debaucher (n.), debauchment (n.)
• : تعریف: an act or period of debauched behavior; orgy.

- Syphilis was the result of his frequent debauches.
[ترجمه گوگل] سیفلیس نتیجه بداخلاقی های مکرر او بود
[ترجمه ترگمان] سیفلیس ناشی از debauches مکرر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they went on a drunken debauch for three full days
سه روز آزگار بدمستی و عیاشی کردند.

2. Bad companions had debauched the young girl.
[ترجمه گوگل]همراهان بد دختر جوان را فسق کرده بودند
[ترجمه ترگمان]رفقای بد دخترک هرزه را گمراه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The young man's honesty was debauched by the prospect of easy money.
[ترجمه گوگل]صداقت مرد جوان با چشم انداز پول آسان از بین رفت
[ترجمه ترگمان]صداقت این مرد جوان از تصور پول راحت بی بهره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a one-man debauch. - See him, the drunkard, his huge shaggy head filled with nonsenses!
[ترجمه گوگل]او یک فاسق یک نفره است - او را ببینید، مست، سر پشمالو بزرگ او پر از مزخرفات!
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم one این سر بزرگ و shaggy و nonsenses و nonsenses و nonsenses و nonsenses و nonsenses!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your lips are soft and sweet. Your debauch is peerless in the world.
[ترجمه گوگل]لب هایت نرم و شیرین است فسق تو در دنیا بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]لبات نرمه debauch بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Majesty, " debauch Chinese answers, "A pieceoftableisdiffered only between them.
[ترجمه گوگل]چینی فاسق پاسخ می دهد: «عظمت، یک تکه از جدول فقط بین آنها فرق می کرد
[ترجمه ترگمان]debauch پاسخ می دهد: \"اعلیحضرت،\" debauch \"، فقط بین آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No one should have the power to debauch the currency and gut the economy as they do.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نباید مانند آنها قدرت این را داشته باشد که ارز را بی اعتبار کند و اقتصاد را خراب کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید قدرت استفاده از پول را داشته باشد و اقتصاد را آنگونه که آن ها انجام می دهند، مورد استفاده قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Printing money would worsen inflation, debauch the currency and bring a balance - of - payments crisis.
[ترجمه گوگل]چاپ پول تورم را بدتر می‌کند، ارز را از بین می‌برد و یک بحران تعادل در پرداخت‌ها به وجود می‌آورد
[ترجمه ترگمان]پول چاپ، تورم را بدتر می کند، پول را از بین می برد و بحران پرداخت ها را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Luxury shall overspread the land, and fornication shall not cease to debauch mankind.
[ترجمه گوگل]تجمل گرایی زمین را فرا خواهد گرفت و زنا از خواری انسان ها باز نخواهد ماند
[ترجمه ترگمان]این شانس بر روی زمین خواهد بود، و فحشا تن به نوع بشر نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The monk who cultivated himself diligently and saw the debauch as harmful, walks like the flames destroying all the bondage.
[ترجمه گوگل]راهبی که با پشتکار خود را تزکیه کرد و فسق را مضر دید، مانند شعله های آتش راه می رود که همه اسارت را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]راهب که با کوشش بسیار خود را پرورش می داد و کار debauch را مانند شعله های آتش که تمام the را نابود می کرد می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can hardly expect unquestioning obedience from last night's partner in a debauch.
[ترجمه گوگل]شما به سختی می توانید انتظار اطاعت بی چون و چرا از شریک دیشب در یک فسق داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تو به سختی می تونی انتظار اطاعت بی چون و unquestioning از شریک عشق بازی دیشب داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All the blood and lymph had been drained out of him by an enormous debauch of work, leaving only a frail structure of nerves, bones, and skin.
[ترجمه گوگل]تمام خون و لنف در اثر بی‌حرمتی عظیم از او خارج شده بود و تنها ساختار ضعیفی از اعصاب، استخوان‌ها و پوست باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]همه خون و لنف از او بیرون کشیده و تنها یک ساختار ضعیف اعصاب و استخوان و پوست باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do you can whatever you like if you are rich enough------to kill to dissipate to debauch. . . money is the activator of corruption.
[ترجمه گوگل]آیا اگر به اندازه کافی ثروتمند باشید، هر کاری که دوست دارید می توانید ------ بکشید تا پراکنده شوید تا فسق کنید پول عامل فساد است
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید هر چیزی که دوست دارید را دوست داشته باشید اگر به اندازه کافی غنی هستید - - برای از بین رفتن و یا از دست دادن پول، پول فعال کننده رشوه خواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هرزگی (اسم)
beastliness, ribaldry, debauch, debauchery, lechery, reprobation, depravity, profligacy, harlotry, incontinence, incontinency, prurience, pruriency, libertinage, saturnalia

عیاشی (اسم)
debauch, spree, orgy, debauchery, binge, revelry, carousal, carouse, dissipation, jollity, saturnalia

خوش گذرانی (اسم)
debauch, binge, randan, toot, life of endless frivolity, self-indulgence

هرزه کردن (فعل)
debauch

الواطی کردن (فعل)
debauch

فاسد کردن (فعل)
ruin, addle, corrupt, rot, spoil, bastardize, canker, debauch, deprave, taint, vitiate, erode

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

انگلیسی به انگلیسی

• corrupt by sensuality, seduce away from duty, pervert, lead-astray

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To lead someone away from virtue; to corrupt 🍷
🔍 مترادف: Corrupt
✅ مثال: The power of wealth and fame debauched the young star.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : debauch
✅️ اسم ( noun ) : debauchery
✅️ صفت ( adjective ) : debauched
✅️ قید ( adverb ) : _
غر زدن
پنهان راضی کردن و بردن زن فاحشه و امرد. ( فرهنگ نظام ) . فریفتن.
غر زدن دختری یا زنی را ؛ او را فریفتن به امری نامشروع. گول زدن و از راه بردن دختر یا زنی.

بپرس