debater

/dəˈbeɪtər//dɪˈbeɪtə/

1- مناظره کننده، گفتمانگر، سخنور 2- اهل جر و بحث، بحث کننده، مناظره کننده

جمله های نمونه

1. debater
1- مناظره کننده،گفتمانگر،سخنور 2- اهل جر و بحث،بحث کننده

2. The debater was quick on the draw.
[ترجمه گوگل]مناظره کننده در قرعه کشی سریع عمل کرد
[ترجمه ترگمان]در دانشکده، در دانشکده، به سرعت نقاشی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The debater was fast on the draw.
[ترجمه گوگل]مناظره کننده در قرعه کشی سریع بود
[ترجمه ترگمان]در دانشکده، در دانشکده، به سرعت نقاشی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was a good speaker and an excellent debater.
[ترجمه گوگل]او یک سخنران خوب و یک مناظره کننده عالی بود
[ترجمه ترگمان]او سخنران خوبی بود و هم اهل debater
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The debater countered with another argument.
[ترجمه گوگل]مناظره کننده با استدلال دیگری مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان]مناظره کننده با بحث دیگری روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a redoubtable debater with a caustic tongue in polemics and a nice touch in irony in writing.
[ترجمه گوگل]او مناظره‌گر قابل تردیدی بود که زبانی تند در مباحثه داشت و در نوشتار با کنایه‌ای زیبا
[ترجمه ترگمان]در آن صورت خشن و خشن بود، با زبانی زمخت و خشن که با طنز و ریشخند در نویسندگی دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But is he a better-humored debater?
[ترجمه گوگل]اما آیا او مناظره ای خوش ذوق است؟
[ترجمه ترگمان]ولی، تو اهل debater هم هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dole is a wise and experienced debater.
[ترجمه گوگل]دول مناظره ای عاقل و با تجربه است
[ترجمه ترگمان]یک مناظره کننده با تجربه و با تجربه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Snowball proves a better speaker and debater, but Napoleon can better canvass for support in between meetings.
[ترجمه گوگل]اسنوبال گوینده و مناظره کننده بهتری را نشان می دهد، اما ناپلئون بهتر می تواند برای حمایت در بین جلسات تلاش کند
[ترجمه ترگمان]اسنوبال سخنران برتر و مناظره کننده است، اما ناپلئون می تواند برای پشتیبانی در جلسات، بهتر عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was unable to confute the debater.
[ترجمه گوگل]او نتوانست بحث کننده را ابطال کند
[ترجمه ترگمان]او قادر نبود که در دانشکده، confute کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The expert debater who usually bested Obama has not left the stage.
[ترجمه گوگل]مناظره‌گر خبره‌ای که معمولاً بر اوباما برتری می‌بخشد، صحنه را ترک نکرده است
[ترجمه ترگمان]متخصص مناظره کننده که معمولا از اوباما پیشی گرفته است صحنه را ترک نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The debater refused to cede the point to her opponent.
[ترجمه گوگل]مناظره کننده از واگذاری امتیاز به حریف خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]در مناظره کننده، از واگذار کردن امتیاز به حریف خود امتناع ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The debater compressed his argument into just a few sentences.
[ترجمه گوگل]مناظره کننده استدلال خود را تنها در چند جمله فشرده کرد
[ترجمه ترگمان]مناظره کننده، استدلال خود را تنها به چند جمله محدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Called the debater on a question of fact.
[ترجمه گوگل]مناظره کننده را در مورد یک سوال واقعی فراخواند
[ترجمه ترگمان]در واقع به دانشکده هم زنگ می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was a brilliant debater and his gift of repartee was celebrated.
[ترجمه گوگل]او مناظره‌گر درخشانی بود و هدیه‌اش جشن گرفته می‌شد
[ترجمه ترگمان]در دانشکده، اهل دانشکده، اهل دانشکده بود و حاضر به حاضر جوابی حاضر و حاضر حاضر به حاضر جوابی نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• polemicist; one participating in a debate
a debater is someone who takes part in a debate.

پیشنهاد کاربران

اهل بحث. طرف بحث. مناظره کننده. سخنور
مثال:
Ray’s team undoubtedly had the best debaters in our country.
تیم �ری� بدون شک بهترین مناظره کننده ها و سخنوران را در کشور ما داشت.
مباحثه کنندگان
بحث کنندگان

بپرس