اسم ( noun )
• (1) تعریف: a discussion of two opposing viewpoints, usu. in a formal meeting or assembly.
• مترادف: deliberation, disputation
• مشابه: argument, controversy, disagreement, discussion, dispute
• مترادف: deliberation, disputation
• مشابه: argument, controversy, disagreement, discussion, dispute
- The debate in Congress over the issue of voting machines continues.
[ترجمه گوگل] بحث در کنگره بر سر موضوع ماشین های رای گیری همچنان ادامه دارد
[ترجمه ترگمان] بحث در کنگره بر سر مساله ماشین های رای گیری ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بحث در کنگره بر سر مساله ماشین های رای گیری ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a formal, structured, and usu. public contest in which two speakers, or two teams of speakers, argue opposing viewpoints on a specific proposition.
• مشابه: argumentation, competition, contest
• مشابه: argumentation, competition, contest
- Tonight's debate will be on the topic of the future use of coal as an energy source.
[ترجمه گوگل] مناظره امشب در مورد استفاده آینده زغال سنگ به عنوان منبع انرژی خواهد بود
[ترجمه ترگمان] بحث امشب در مورد استفاده آینده از زغال سنگ به عنوان یک منبع انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بحث امشب در مورد استفاده آینده از زغال سنگ به عنوان یک منبع انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their team argued brilliantly, and they won the debate easily.
[ترجمه گوگل] تیم آنها به طرز درخشانی بحث کردند و آنها به راحتی در مناظره پیروز شدند
[ترجمه ترگمان] تیم آن ها به طور درخشانی استدلال می کرد و آن ها به راحتی مناظره را برنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تیم آن ها به طور درخشانی استدلال می کرد و آن ها به راحتی مناظره را برنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: debates, debating, debated
حالات: debates, debating, debated
• (1) تعریف: to discuss or argue different points of a matter.
• مترادف: argue, contend, dispute
• مشابه: altercate, deliberate, oppose
• مترادف: argue, contend, dispute
• مشابه: altercate, deliberate, oppose
- There is no use debating with them; they've already made up their minds.
[ترجمه گوگل] بحث کردن با آنها فایده ای ندارد آنها قبلا تصمیم خود را گرفته اند
[ترجمه ترگمان] بحث کردن با آن ها فایده ای ندارد؛ آن ها تصمیم خود را گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بحث کردن با آن ها فایده ای ندارد؛ آن ها تصمیم خود را گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to engage in a formal debate.
• مترادف: contend
• مترادف: contend
- The two teams will debate this evening.
[ترجمه گوگل] دو تیم عصر امروز با هم مناظره خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] دو تیم امشب با هم بحث و گفتگو خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دو تیم امشب با هم بحث و گفتگو خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: debater (n.)
مشتقات: debater (n.)
• (1) تعریف: to discuss or argue (an issue or issues).
• مترادف: argue, contend, controvert, discuss, dispute
• مشابه: bandy, oppose, protest
• مترادف: argue, contend, controvert, discuss, dispute
• مشابه: bandy, oppose, protest
- The town council will be debating the issue of whether or not to build another parking garage downtown.
[ترجمه گوگل] شورای شهر در مورد ساخت یا عدم ساخت پارکینگ دیگری در مرکز شهر بحث خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] شورای شهر درباره این موضوع بحث خواهد کرد که آیا قرار است یک پارکینگ دیگر در مرکز شهر ایجاد کند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شورای شهر درباره این موضوع بحث خواهد کرد که آیا قرار است یک پارکینگ دیگر در مرکز شهر ایجاد کند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to contend with in a formal debate.
• مترادف: contend
• مترادف: contend
- When she debated the senator in the last election, she came out well.
[ترجمه گوگل] وقتی او در انتخابات گذشته درباره سناتور مناظره کرد، نتیجه خوبی داشت
[ترجمه ترگمان] وقتی با سناتور در آخرین انتخابات بحث می کرد، از خانه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی با سناتور در آخرین انتخابات بحث می کرد، از خانه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to ponder or consider; think over.
• مترادف: consider, deliberate, ponder
• مشابه: cogitate, contemplate, meditate, reason
• مترادف: consider, deliberate, ponder
• مشابه: cogitate, contemplate, meditate, reason
- I am debating whether to go or just stay home.
[ترجمه گوگل] من در حال بحث هستم که بروم یا فقط در خانه بمانم
[ترجمه ترگمان] من دارم با خودم بحث می کنم که برم یا خونه بمونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من دارم با خودم بحث می کنم که برم یا خونه بمونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید