debacle

/dəˈbɑːkl̩//deɪˈbɑːkl̩/

معنی: افتضاح، سرنگونی، سقوط ناگهانی حکومت و غیره
معانی دیگر: شکست خورد کننده، هزیمت، آذرنگ، انهزام، دمار، افتالش (افتالیدن)، رسوایی، آبروریزی، (در رودیخزده و غیره) یخ شکنی (در هم - شکسته شدن و روان شدن یخ در اثر گرما و غیره)، یخ کافت، (روان شدن آب و یخ و چیزهای شناور دیگر با سرعت سیل آسا) آبتاز، تنداب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden collapse into disaster; downfall.
مشابه: downfall

- The stock market crash of 1929 caused an economic debacle.
[ترجمه گوگل] سقوط بازار سهام در سال 1929 باعث افت اقتصادی شد
[ترجمه ترگمان] سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ به موجب سقوط اقتصادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a complete failure, often deserving ridicule; fiasco.

- He was so nervous that his first concert was a debacle.
[ترجمه گوگل] او به قدری عصبی بود که اولین کنسرتش یک افتضاح بود
[ترجمه ترگمان] او آنقدر عصبی بود که اولین کنسرت او افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a torrent of rushing water or broken-up ice, as on a river; flood.
مشابه: cataract

- The poor animals were caught up in the debacle and drowned.
[ترجمه رویا] حیوانات بیچاره در تنداب گیر افتادند و غرق شدند
|
[ترجمه گوگل] حيوانات بيچاره گرفتار خرابي شدند و غرق شدند
[ترجمه ترگمان] حیوانات بیچاره غرق در افتضاح و غرق شدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the army's debacle caused the death of many soldiers
شکست افتضاح آمیز قشون باعث مرگ سربازان فراوانی شد.

2. her performance in that scene was a complete debacle
بازی او در آن صحنه افتضاح محض بود.

3. The Argentine debacle has important lessons to teach.
[ترجمه گوگل]شکست آرژانتین درس های مهمی برای آموختن دارد
[ترجمه ترگمان]افتضاح آرژانتین درس های مهمی برای آموزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His first performance was a debacle : the audience booed him off the stage.
[ترجمه گوگل]اولین اجرای او یک شکست بود: تماشاگران او را از روی صحنه هو کردند
[ترجمه ترگمان]اولین اجرای او افتضاح بود: حضار او را از صحنه بیرون کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many men were shot or captured in the debacle.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردان به ضرب گلوله یا دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در این افتضاح به ضرب گلوله کشته یا اسیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After the debacle of the war the world was never the same again.
[ترجمه گوگل]بعد از شکست جنگ، دنیا دیگر مثل سابق نبود
[ترجمه ترگمان]بعد از آن افتضاح جنگ، دنیا دیگر مثل سابق نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gingrich apparently learned nothing from the House political debacle last year.
[ترجمه گوگل]ظاهراً گینگریچ سال گذشته چیزی از افتضاح سیاسی مجلس نمایندگان نگرفت
[ترجمه ترگمان]ظاهرا گینگریچ سال گذشته از شکست سیاسی مجلس چیزی یاد نگرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Equitable debacle has brought renewed accusations of mis-selling and turned a spotlight on the effectiveness of regulation.
[ترجمه گوگل]انحطاط عادلانه بار دیگر اتهامات نادرست فروش را به همراه داشته است و توجه را به اثربخشی مقررات معطوف کرده است
[ترجمه ترگمان]افتضاح Equitable اتهامات جدید فروش نادرست را به ارمغان آورده است و بر اثربخشی مقررات نظارت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Norman Lamont has learned nothing from the debacle of the past months.
[ترجمه گوگل]نورمن لامونت از افتضاح ماه های گذشته چیزی یاد نگرفته است
[ترجمه ترگمان]نورمن لامونت چیزی از افتضاح ماه گذشته یاد نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Following the debacle of 193 the trade unions came to play an increasingly important part in shaping Labour policy.
[ترجمه گوگل]پس از شکست سال 193، اتحادیه‌های کارگری نقش مهمی را در شکل‌دهی سیاست‌های کارگری ایفا کردند
[ترجمه ترگمان]پس از فروپاشی ۱۹۳ اتحادیه تجاری، اتحادیه های کارگری به بخش مهمی در شکل دادن به سیاست حزب کارگر پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the freight side, until the Charterail debacle(sentence dictionary), immediate prospects seemed more favourable.
[ترجمه گوگل]در بخش حمل و نقل، تا زمان شکست Charterail (فرهنگ جملات)، چشم انداز فوری مطلوب تر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در قسمت بار، تا آنکه افتضاح Charterail (فرهنگ لغت)، چشم اندازه ای فوری مطلوب تر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But remember what happened in the 1994 bond debacle.
[ترجمه گوگل]اما به یاد داشته باشید که در سال 1994 شکست اوراق قرضه چه اتفاقی افتاد
[ترجمه ترگمان]اما به یاد داشته باشید که چه اتفاقی در افتضاح اوراق قرضه سال ۱۹۹۴ رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A political debacle laid the groundwork for progress.
[ترجمه گوگل]یک فروپاشی سیاسی زمینه پیشرفت را فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]شکست سیاسی زمینه ساز پیشرفت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Cambridge Diet debacle shows just how dangerous weight-loss marketing schemes can be.
[ترجمه گوگل]شکست رژیم کمبریج نشان می دهد که طرح های بازاریابی کاهش وزن چقدر می توانند خطرناک باشند
[ترجمه ترگمان]شکست رژیم کمبریج نشان می دهد که چقدر طرح های بازاریابی از دست رفتن خطرناک می توانند خطرناک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The collapse of the company was described as the greatest financial debacle in US history.
[ترجمه گوگل]فروپاشی این شرکت به عنوان بزرگترین ناکامی مالی در تاریخ ایالات متحده توصیف شد
[ترجمه ترگمان]فروپاشی شرکت به عنوان بزرگ ترین شکست مالی در تاریخ آمریکا توصیف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افتضاح (اسم)
ignominy, scandal, disgrace, infamy, debacle

سرنگونی (اسم)
overthrow, destruction, debacle

سقوط ناگهانی حکومت و غیره (اسم)
debacle

تخصصی

[عمران و معماری] آبتاز
[زمین شناسی] آبتاز، آب یخ در رودخانه، در هم شکستن یخ رودخانه:اصطلاحی که، در زمان کنونی کم بکار می رود، برای درهم شکستن بهاره یا تابستانه یخی که ظرف فصل زمستان در روی رودخانه تشکیل می شود

انگلیسی به انگلیسی

• rout, defeat, collapse, devastation, havoc; stampede
a debacle is an event or attempt that is a complete failure.

پیشنهاد کاربران

"Debacle" refers to a sudden and complete failure or collapse, often in a humiliating or disastrous manner.
It implies a chaotic or disastrous event that results in total failure.
شکست ناگهانی و کامل که اغلب به صورت خجالت آور یا فاجعه آمیز رخ می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

به طور استعاری، این اصطلاح به معنای یک رویداد آشفته یا فاجعه بار است که به شکست کامل منجر می شود.
مثال؛
The company's new product launch turned into a debacle when the software malfunctioned.
His performance was a debacle, leaving the audience in shock.
The election results were a debacle for the incumbent party.
مترادف: Disaster, fiasco, catastrophe
متضاد: Success, triumph, victory

تباهی
شکست، خرابی
فروریزی
فروپاشی
افتضاح ( ناکامی شدید )
شکست مفتضحانه، شکست فاجعه بار
شکست کامل

بپرس