deathlike

/ˈdeθlaɪk//ˈdeθlaɪk/

معنی: مرگبار
معانی دیگر: مرگبار

جمله های نمونه

1. She had been in a deathlike state for at least 40 minutes.
[ترجمه گوگل]او حداقل 40 دقیقه در حالت مرگ بود
[ترجمه ترگمان]حداقل ۴۰ دقیقه در حال مرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. W learned later, the gardener looked deathlike and didn't say a word when he woke up in the morning on his last day.
[ترجمه گوگل]بعداً فهمیدیم که باغبان به نظر مرگبار می آمد و وقتی صبح در آخرین روز زندگی خود از خواب بیدار شد، کلمه ای نگفت
[ترجمه ترگمان]وقتی صبح روز آخر از خواب بیدار شد، باغبان مرده به نظر می رسید و حتی یک کلمه هم نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her appearance was deathlike, and her look of despair very pitiful.
[ترجمه گوگل]قیافه او مرگبار بود و نگاه ناامیدانه اش بسیار رقت انگیز
[ترجمه ترگمان]قیافه اش مرگبار بود و نگاهش حاکی از یاس و ناامیدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What laughter came from her sharp deathlike face, all black eyes and white teeth, as she rode him!
[ترجمه گوگل]چه خنده از چهره تیز و مرگ آور او، چشمان سیاه و دندان های سفید، در حالی که سوار او می شد!
[ترجمه ترگمان]چه صدای خنده دارش، همه چشمان سیاه و دندان های سفید، همچنان که او را می راند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His young and fair features were almost as deathlike as those of the form beside him, and almost as fixed: but his was the hush of exhausted anguish, and hers of perfect peace.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های جوان و زیبای او تقریباً به همان شکلی که در کنارش بود مانند مرگ و تقریباً ثابت بود: اما او سکوتی از اندوه خسته و آرامش کامل او بود
[ترجمه ترگمان]چهره جوان و زیبای او تقریبا مانند کسانی بود که در کنارش ایستاده بودند و تقریبا به همان اندازه ثابت بودند: اما آرامش غم و اندوه او بود و آرامش او از آرامش کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The deathlike inactivity of the winter earth is only an illusion.
[ترجمه گوگل]عدم فعالیت مرگبار زمین زمستانی فقط یک توهم است
[ترجمه ترگمان]عدم فعالیت مرگبار در زمین فقط یک توهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A more than deathlike silence then reigned in the house.
[ترجمه گوگل]سکوتی بیش از مرگ در خانه حاکم شد
[ترجمه ترگمان]سکوت مرگباری در خانه حک مفرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Several that I saw were very old, bearded, emaciated and grim and deathlike, instead of babies, grown men.
[ترجمه گوگل]چند نفری که دیدم خیلی پیر، ریش دار، لاغر و عبوس و مرگ مانند بودند، به جای نوزادان، مردان بالغ
[ترجمه ترگمان]چند نفر که من دیدم بسیار پیر و نحیف و نحیف و نحیف بودند به جای نوزادان، مردان بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A battered rucksacklay at the youth's feet, and he held a red-sealed letter with a deathlike grip.
[ترجمه گوگل]یک کوله پشتی ضرب و شتم جلوی پای جوانان، و او نامه ای با مهر و موم قرمز با دستگیره ای مرگبار در دست داشت
[ترجمه ترگمان]در حالی که دستش را محکم گرفته بود با حالتی مرگبار نامه را به دست گرفت و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It seemed hardly the face of a man alive, with such a deathlike hue; it was hardly a man with life in him, that tottered on his path so nervelessly, yet tottered, and did not fall!
[ترجمه گوگل]به سختی چهره مردی زنده با چنین رنگی مرگبار به نظر می رسید به سختی مردی بود که در او زندگی داشت، که در مسیرش چنان بی اعصاب لگد بخورد، در عین حال متلاطم شود، و زمین نخورد!
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که مردی زنده باشد با چنان قیافه مرگبار و حتی مردی با زندگی که در او زندگی می کرد و به زحمت تلوتلو می خورد و تل و تل و خوران می رفت و سقوط نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرگبار (صفت)
mortal, deathlike

انگلیسی به انگلیسی

• like or similar to death

پیشنهاد کاربران

بپرس